نژنداختر (نِ / نَ ژَ اَ تَ) بی طالع. بدطالع. بدبخت: چنین گفت خسرو که بسیارگوی نژنداختری بایدم سرخ موی. فردوسی. رجوع به نژند شود ادامه... بی طالع. بدطالع. بدبخت: چنین گفت خسرو که بسیارگوی نژنداختری بایدم سرخ موی. فردوسی. رجوع به نژند شود لغت نامه دهخدا
نژنداختر بدبخت، بدطالع، بیچاره، مفلوکمتضاد: بلنداختر ادامه... بدبخت، بدطالع، بیچاره، مفلوکمتضاد: بلنداختر فرهنگ واژه مترادف متضاد