جدول جو
جدول جو

معنی نژاد - جستجوی لغت در جدول جو

نژاد
اقوامی که از لحاظ اصل و نسب و علامات ظاهری، از قبیل رنگ پوست بدن و قیافه و استخوان بندی و خصوصیات روحی و اخلاقی با هم مشابهت دارند، اصل، نسب، سرشت
نژاد زرد: مجموع افرادی که پوست بدنشان زرد است و در آسیای شرقی و جنوب شرقی سکنی دارند
نژاد سرخ: شامل بومیان امریکا بوده و اکنون نسل آن ها در شرف انقراض است
نژاد سفید: مجموع افرادی که پوست بدن آن ها سفید است و در قسمت عمدۀ اروپا و امریکا و آسیای غربی و جنوبی و افریقای شمالی و جنوبی زندگی می کنند
نژاد سیاه: مجموع افرادی که پوست بدنشان سیاه است و در افریقای مرکزی و شرقی به سر می برند
تصویری از نژاد
تصویر نژاد
فرهنگ فارسی عمید
نژاد
(نِ)
محمدعلی (...خان) ، فرزند اصلان خان گرجی. از رجال عهد محمدشاه قاجار است و از طرف وی به سفارت به هند رفته است. طبع شعری داشته. او راست:
گر رفیق منی ای درد و بلا بسم الله
سفر وادی عشق است بیا بسم الله.
(از قاموس الاعلام ج 6 ص 4575).
و رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 515 و تذکرۀ شوشتر ص 143 شود
لغت نامه دهخدا
نژاد
اصل، نسبت، گوهر، خاندان، جوهر، تبار
تصویری از نژاد
تصویر نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
نژاد
اصل، نسب، گوهر، اصیل، نژاده
تصویری از نژاد
تصویر نژاد
فرهنگ فارسی معین
نژاد
اصل، تبار، دودمان، ذریه، عرق، گوهر، نتاج، نسب، نسل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نژاده
تصویر نژاده
دارای نژاد خوب، اصیل، نجیب، پاک سرشت، آزاده نژاد، اصل دار، اصل پاک، پاک فطرت، با اصل، استخوٰان دار
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
نژاده. اصیل. صاحب اصل و نسب. گرامی نسب. نجیب. گهری. دارای اصالت:
چو آمد به آرامگاه از نخست
فراوان زنان نژادی بجست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
منسوب به نژادمربوط به نژاد: (عادات نژادی)
فرهنگ لغت هوشیار
نژاد: آزرده این وآن بحذرازمن گویی که ازنژاده تنینم. (ناصرخسرو. 270)، اصیل نجیب: نژاده منم دیگران زیردست نژادکیان راکه آردشکست ک (نظامی فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نژاده
تصویر نژاده
((نِ یا نَ دِ))
اصیل، نجیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نژند
تصویر نژند
ناراحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نژاده
تصویر نژاده
آریستوکرات، اصیل
فرهنگ واژه فارسی سره
اصیل، بزرگ زاده، گوهری، نجیب، نجیب زاده
متضاد: بداصل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
عنصريٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
Racial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
racial
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
인종의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
نسلی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
เชื้อชาติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
גזעי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
人種の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
种族的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
kibaguzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
rasial
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
ırksal
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
racial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
জাতিগত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
जातीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
razziale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
raciaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
расовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
расовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
rasowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
racial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نژادی
تصویر نژادی
rassisch
دیکشنری فارسی به آلمانی