جدول جو
جدول جو

معنی نچسبیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

نچسبیدنی
(نَ چَ دَ)
که چسبیدنی نیست. که نمی چسبد. مقابل چسبیدنی، نامطبوع. ناملایم
لغت نامه دهخدا
نچسبیدنی
نا ملایم، نامطبوع، که نمی چسبد
تصویری از نچسبیدنی
تصویر نچسبیدنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
متصل شدن و پیوستن چیزی به چیز دیگر با ماده ای چسبناک، کنایه از چیزی را محکم به دست گرفتن، کنایه از محکم پیوستن به کسی یا چیزی، کنایه از مطلوب و دلپذیر بودن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
مقابل چسبیدن. رجوع به چسبیدن شود، دلپذیر نیامدن. موافق طبع نبودن
لغت نامه دهخدا
(نَ تُمْ دَ)
که تنبیدنی و خراب شدنی نیست. که محکم اساس و استوار است. مقابل تنبیدنی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که سائیدنی نیست. که ازدر سابیدن نیست. مقابل سابیدنی. رجوع به سابیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ طَ لَ دَ)
مقابل طلبیدنی. رجوع به طلبیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
قابل چسپیدن. درخور چسپیدن. متصل شدنی. چسپ شدنی. رجوع به چسپیدن و چسپیده شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ / دِ)
رجوع به چسب و چسپ و چسپیدگی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ / رِ دَ)
که نمی رسد. که واصل نمی شود. مقابل رسیدنی. رجوع به رسیدنی شود
لغت نامه دهخدا
مقابل چسبیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
اتصال یافتن جسمی به جسمی دیگر که انفصال ان مشکل باشد را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
((چَ دَ))
متصل شدن چیزی به چیز دیگر چنان که جدا کردن آن ها دشوار باشد، چیزی را محکم به دست گرفتن، محکم پیوستن به کسی یا چیزی، میل کردن، متمایل شدن
فرهنگ فارسی معین
اتصال، التصاق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
Adhere, Cling, Grip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
adhérer, s'accrocher, saisir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
menempel, menggenggam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
লেগে থাকা , ধরন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
kushikamana, kushikilia, kushika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
yapışmak, tutmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
붙다 , 달라붙다 , 잡다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
くっつく , しがみつく , 掴む
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
להיצמד , להיצמד , לאחוז
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
चिपकना , चिपकना , पकड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
прилипати , чіплятися , хапати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
ติด , ติด , จับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
hechten, vastklampen, grijpen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
adherir, aferrarse, agarrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
aderire, aggrapparsi, afferrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
aderir, agarrar-se, agarrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
附着 , 紧贴 , 握住
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
przylegać, czepiać się, chwytać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
haften, sich festhalten, greifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
прилипать , цепляться , схватывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
چمٹنا , چمٹنا , پکڑنا
دیکشنری فارسی به اردو