جدول جو
جدول جو

معنی نویه - جستجوی لغت در جدول جو

نویه
دهی است از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، در 85 هزارگزی جنوب شرقی سوریان و 9 هزارگزی جادۀ شیراز به اصفهان، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 350 تن سکنه دارد. آبش ازقنات، محصولش غلات و حبوبات و انگور، شغل مردمش زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
نویه(یَ / یِ)
شاخ تر و تازه را گویند که از درخت رسته باشد. (از برهان) (از آنندراج). سرع. (برهان قاطع) (السامی). سرعوع. (السامی) ، رطوبت و تری که در درختان است. (ناظم الاطباء) ، نوحه. (فرهنگ اسدی نخجوانی، از یادداشت مؤلف). فریاد و فغان و زاری و ناله. (از ناظم الاطباء) :
گوش تو سال و مه به رود و سرود
نشنوی نویۀ خروشان را.
رودکی (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بویه
تصویر بویه
(دخترانه)
آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نبیه
تصویر نبیه
شریف، زیرک، دانا، آگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوحه
تصویر نوحه
آنچه در مراسم سوگواری و عزاداری خوانده می شود، گریه و زاری و شیون بر مرده، مویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوده
تصویر نوده
نواده، نوه، فرزند زاده، برای مثال ای سر آزادگان و تاج بزرگان / شمع جهان و چراغ دوده و نوده (دقیقی - ۱۰۵)، نودره، فرزند عزیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بویه
تصویر بویه
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست برای مثال که را بویۀ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی - ۱۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سویه
تصویر سویه
سوی savi [y]، راستی، برابری، یکسانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیه
تصویر نهیه
منع، بازداشت، پایان چیزی، عقل، خرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزیه
تصویر نزیه
پاک، پاکیزه، پاک دامن، جای باصفا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوبه
تصویر نوبه
تب کردن یک روزدرمیان یا چندروزدرمیان، مالاریا، نوبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثنویه
تصویر ثنویه
گروهی که قائل به دو مبدا خیر و شر هستند، معتقدان به ثنویت. بعضی از نویسندگان اسلامی مانویه و مزدکیه را از این گروه دانسته و آن ها را اصحاب اثنین هم خوانده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنویه
تصویر زنویه
ناله، مویه، زوزه، زوزۀ سگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنویه
تصویر تنویه
بلند کردن، بزرگ داشتن، نام کسی را به نیکی بردن، ستودن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زُ)
روان کردن حاجت، دانه بستن خرما، انداختن دانۀ خرما، سپردن کاری بر نیت دیگری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کسی را نایب اوگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). کسی را وا (به) نیت او گذاشتن. (از زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زَ یَ / یِ)
مویه و نالۀ سگ را گویند و به تازی هریر خوانند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). زنوییدن مصدر آن است. (انجمن آرا) (آنندراج). اسم مصدر از زنوییدن. (حاشیۀ برهان چ معین). هریر و نالۀ سگ و زوزه. (ناظم الاطباء). نالۀ سگ که به عربی هریر گویند. (فرهنگ رشیدی). نالۀسگ را گویند که در هنگام گریه کند... و به تازی هریر خوانند. (جهانگیری) ، مویه و نالۀ متصل و پیوسته. (ناظم الاطباء). رجوع به زنوییدن شود
لغت نامه دهخدا
(مَنْ وی یَ)
تأنیث منوی. ج، منویات. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منوی و منویات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سویه
تصویر سویه
راستی و برابری، همواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنویه
تصویر زنویه
زوزه، ناله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثنویه
تصویر ثنویه
گروهی که قائل به دو مبدا هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنویه
تصویر تنویه
بزرگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منویه
تصویر منویه
مونث منوی، جمع منویات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شویه
تصویر شویه
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویه
تصویر رویه
اندیشه، فکر، صلاح، تفکر، نگرش، امر، دیدن دیدار دید، نما، ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویه
تصویر خویه
کاچی خوراک زایمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اویه
تصویر اویه
ترکی کاشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویه
تصویر دویه
زن بیمار تباه شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویه
تصویر بویه
امیدواری، آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثنویه
تصویر ثنویه
((ثَ یِّ))
گروهی که به دو مبدأ خیر و شر اعتقاد دارند، دوالیسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنویه
تصویر زنویه
((زَ یِ))
زوزه کشیدن سگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنویه
تصویر تنویه
((تَ یِ))
بلندآوازه گردانیدن، نام کسی را به نیکی بردن، ستودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویه
تصویر سویه
جنبه، وجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسیه
تصویر نسیه
پسادست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویه
تصویر رویه
ظاهر، سطح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بویه
تصویر بویه
نفحه
فرهنگ واژه فارسی سره