جدول جو
جدول جو

معنی نویس - جستجوی لغت در جدول جو

نویس
پسوند متصل به واژه به معنای نویسنده مثلاً دعانویس، روزنامه نویس، نامه نویس، پسوند متصل به واژه به معنای نوشته شده مثلاً پاک نویس، چرک نویس
تصویری از نویس
تصویر نویس
فرهنگ فارسی عمید
نویس
بنویس، مینویسم
تصویری از نویس
تصویر نویس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوین
تصویر نوین
(پسرانه)
تازه، جدید، تازه، جدید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اویس
تصویر اویس
(پسرانه)
گرگ کوچک، شخصی پارسا که از تابعین بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوید
تصویر نوید
(پسرانه)
مژده و بشارت، مژده، خبرخوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
مال بسیار، هر چیز گران مایه و مرغوب، گران بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوید
تصویر نوید
مژده، بشارت، خبر خوش، مژدگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورس
تصویر نورس
میوۀ نورسیده، تازه رس، نهال نازک، کنایه از نوجوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نویسا
تصویر نویسا
نویسنده، آنکه کتاب، مقاله یا داستان می نویسد، دبیر، باسواد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنویس
تصویر تنویس
جایگزینی جایگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحیس
تصویر نحیس
خشکسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویج
تصویر نویج
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویچ
تصویر نویچ
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوید
تصویر نوید
خبرخوش، بشارت، مژدگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویص
تصویر نویص
توانایی، جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوین
تصویر نوین
جدید، بدیع، خوبترین از هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تازه رسیده تازه وارد، میوه تازه رسیده نوبر، نهال نازک، نوجوان: این جوان نو رسی شد وان نهال نوبری در بهشت ساحتت گر پیری آید با عصا. (وحشی. چا. امیرکبیر. 303)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویسا
تصویر نویسا
نویسنده: مقابل نا نویسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
گرانمایه و مرغوب و نیکو از هر چیزی، قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواس
تصویر نواس
فرو هشته لرزان
فرهنگ لغت هوشیار
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت بر آوردن مسکه زنند شیرزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویس
تصویر سویس
غفلت و آگاه نبودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گویس
تصویر گویس
((گَ))
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت برآوردن مسکه زنند، شیرزنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
((نَ))
گرانمایه، قیمتی، نیکو، مرغوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورس
تصویر نورس
((نُ رَ))
نو رسیده، جوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواس
تصویر نواس
((نَ وّ))
لرزنده، مضطرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواس
تصویر نواس
((نُ))
عنکبوت، تار عنکبوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوین
تصویر نوین
((نَ یا نُ))
تازه، نو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نویز
تصویر نویز
((نُ یْ))
صدای بیش از حد هواگرد که موجب آزار باشد، سر و صدا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نویسه
تصویر نویسه
الفبا، متن، وات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نویسش
تصویر نویسش
رسم الخط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
باارزش، گرانمایه، ارزنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نویسه
تصویر نویسه
وات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوید
تصویر نوید
بشارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوین
تصویر نوین
جدید، مدرن
فرهنگ واژه فارسی سره