جدول جو
جدول جو

معنی نوگرا - جستجوی لغت در جدول جو

نوگرا
تجددگرا، روشنفکر، متجدد، مدرن، مدرنیست، منورالفکر
متضاد: کهنه گرا، مرتجع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نورا
تصویر نورا
(دخترانه)
نور (عربی) + ا (فارسی)، مؤنث انور درخشان، تابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اتنوگرافی
تصویر اتنوگرافی
علم احوال طوایف بشر، قوم شناسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فونوگراف
تصویر فونوگراف
دستگاهی که اصوات را روی نوار ضبط و بعد آن ها را تکرار می کند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
که به طرف نور گراید. که رو به منبع نور و روشنائی کند، (اصطلاح گیاه شناسی) گیاهی که به طرف نور گراید. رجوع به نورگرایی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ سِ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش سرولایت شهرستان نیشابور، در 12 هزارگزی جنوب غربی چگنۀ بالا، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 442 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رُلْلاه)
رازی (امیر...)، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است. وی در عهد شاه طهماسب می زیست و متولی مزار حضرت عبدالعظیم در شهرری بود. او راست:
دست رقیب داشت به دست آن نگار مست
خندان ز من گذشت و مرا گریه داد دست.
(از صبح گلشن ص 558) (تحفۀ سامی ص 41) (قاموس الاعلام ج 6 ص 4606).
و رجوع به هفت اقلیم (اقلیم چهارم، ری) شود
لغت نامه دهخدا
(فُ نُ گْرا / گِ)
دستگاهی که اصوات را ضبط و سپس بازگو میکند. دستگاه ضبطصوت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
کشتی. نوعی از کشتی (؟). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اتنوگرافی
تصویر اتنوگرافی
نژاد شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فونوگراف
تصویر فونوگراف
دستگاهی که اصوات را ضبط و سپس بازگو میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سونوگرافی
تصویر سونوگرافی
((سُ نُ گِ))
تهیه تصویر از ساختارهای درونی بدن با استفاده از امواج فراصوتی، صوت نگاری (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فونوگراف
تصویر فونوگراف
((فُ نُ گِ))
دستگاهی که اصوات را نخست ضبط و سپس بازگو می کند، دستگاه ضبط صوت
فرهنگ فارسی معین
تک نگاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوبرانه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوبر، خوردن میوه ی فصلی برای اولین بار
فرهنگ گویش مازندرانی
به طور نوشتاری صوتی، از نظر فونوگرافی
دیکشنری اردو به فارسی