جدول جو
جدول جو

معنی نوپیشه - جستجوی لغت در جدول جو

نوپیشه
(نَ / نُو شَ / شِ)
کسی که تازه به شغلی مشغول گردیده. شاگرد مبتدی. (فرهنگ فارسی معین). تازه کار: این نوپیشه را گفتند که این را گردن بزن. (تذکره الاولیاء)
لغت نامه دهخدا
نوپیشه
کسی که تازه بشغلی مشغول گردیده شاگرد مبتدی
تصویری از نوپیشه
تصویر نوپیشه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
(دخترانه)
نوشین، شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آزپیشه
تصویر آزپیشه
حریص، آزمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوکیسه
تصویر نوکیسه
کسی که تازه به مال و ثروت رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
هنرمند، کسی که در یکی از فنون هنری مانند نقاشی، موسیقی یا تئاتر استاد باشد، کسی که در سینما، تئاتر یا آثار تلویزیونی بازی می کند، آرتیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عفوپیشه
تصویر عفوپیشه
بخشایشگر، آنکه همیشه از گناه دیگران درمی گذرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
نوشین، شیرین، دلپسند، شفابخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
روپوش، روبنده، چادر
فرهنگ فارسی عمید
(نُ شَ / شِ)
ناز و کرشمه. (ناظم الاطباء) ؟
- نویشه کردن، ناز کردن و نازش نمودن وپرسیدن و عذر خواستن. (ناظم الاطباء) ؟
لغت نامه دهخدا
(نَ شَ / شِ)
نواگر. نواپرداز. سرودگوی و نوازنده. مغنی. مطرب:
نواپیشگان برگرفتند رود
همه جام می داد جان را درود.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آزپیشه
تصویر آزپیشه
حریص آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدپیشه
تصویر بدپیشه
آنکه بدی پیشه خود سازد بد کردار بد عمل بد فعل، فاسق فاجر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
روبنده چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویشته
تصویر نویشته
نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوکیسه
تصویر نوکیسه
ندید بدید، تازه بدولت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
نوشین، شراب گوارا، نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشیده
تصویر نوشیده
آشامیده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
((~. ش))
هنرمند، بازیگر تئاتر یا سینما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
((ش))
چادر، روبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
((نِ))
شراب گوارا، نوایی از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوکیسه
تصویر نوکیسه
((نُ س))
کنایه از کسی که تازه درآمدی پیدا کرده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
آکتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
Bohemian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohémien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
boêmio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
богемец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
богемец
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohemien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
Bohémien
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
bohémien
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
बोहेमियन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هنرپیشه
تصویر هنرپیشه
বোহেমিয়ান
دیکشنری فارسی به بنگالی