جدول جو
جدول جو

معنی نوعیه - جستجوی لغت در جدول جو

نوعیه(نَ عی یَ)
نوعی. منسوب به نوع. مربوط به نوع
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوریه
تصویر نوریه
(دخترانه)
منسوب به نور، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوعیه
تصویر اوعیه
وعاها، خنورها، آوندها، ظرف ها، جمع واژۀ وعا
فرهنگ فارسی عمید
(رَ تُنْ نَ عی یَ)
الصوره النوعیه، رجوع به صورت نوعی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ عَ)
فاکهۀ تر. (منتهی الارب). میوۀ تر و تازه. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین) : من نوعی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
شاخ تر و تازه را گویند که از درخت رسته باشد. (از برهان) (از آنندراج). سرع. (برهان قاطع) (السامی). سرعوع. (السامی) ، رطوبت و تری که در درختان است. (ناظم الاطباء) ، نوحه. (فرهنگ اسدی نخجوانی، از یادداشت مؤلف). فریاد و فغان و زاری و ناله. (از ناظم الاطباء) :
گوش تو سال و مه به رود و سرود
نشنوی نویۀ خروشان را.
رودکی (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، در 85 هزارگزی جنوب شرقی سوریان و 9 هزارگزی جادۀ شیراز به اصفهان، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 350 تن سکنه دارد. آبش ازقنات، محصولش غلات و حبوبات و انگور، شغل مردمش زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
در تداول عامه، اولین عید پس از مرگ یکی از خانواده. عید اول خاندانی عزادار. (یادداشت مؤلف). رجوع به عید اول شود
لغت نامه دهخدا
(لی یَ)
نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد صلوات اﷲ علیهما. (ابن الندیم) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ وَوی یَ)
ابل نوویه، شتر خستۀ خرما خورنده. (از منتهی الارب). شتر که نوی ̍ خورد. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
پیروان ابوالحسین یا ابوالحسن نوری، از مشایخ صوفیان متقدم. رجوع به نوری (احمد بن محمد) و نیز رجوع به ابوالحسن نوری و نوریان شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ عی یَ)
باد شمال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث ناعی. رجوع به ناعی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ عی یَ)
حروف نطعیه، تاء و دال و طاء، حروفی که مخرج آنها نطع دهان است. (از اقرب الموارد). حروفی که از کام دهن تلفظ می شوند و عبارتند از: ت، د، ط. (از ناظم الاطباء). و نیز رجوع به نطع شود
لغت نامه دهخدا
(بی یَ)
تأنیث نوبی است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(جَ یَ / یِ)
خیزاب. (اوبهی). سیل. (یادداشت مؤلف) :
مر تو را جوید همه خوبی و زیب
آنچنان چون نوجیه جوید نشیب.
رودکی (از انجمن آرا).
رجوع به نوجبه و توجبه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ خَ)
فربه شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فربه گردیدن ناقه. (آنندراج) (از اقرب الموارد). نی ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اسم فاعل از آن ناو و ناویه است. (از اقرب الموارد). نیز رجوع به نی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ وعاء و وعاء. (ترجمان القرآن) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (دهار). ظروف و آوندها. (آنندراج) (غیاث اللغات) : و حروفش در اوعیه و ظروف تصحیح قرار گرفته. (تاریخ بیهق). رجوع به وعاء شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تِ نَ / نُو عی یَ / یِ)
رجوع به صورت نوعی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوعی
تصویر نوعی
نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوعید
تصویر نوعید
اولین عید پس از مرگ یکی از خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزوعیه
تصویر نزوعیه
نزوعیه در فارسی خواهندگی مونث نزوعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعیه
تصویر ناعیه
مونث ناعی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وعا، آوند ها جمع وعا ظرفها، مجاری ترشحی بدن، یا اوعیه شیر. مجاری شیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوعیه
تصویر اوعیه
((اَ یا اُ یِ))
جمع وعاء، ظرف ها، مجاری ترشحی بدن
فرهنگ فارسی معین