جدول جو
جدول جو

معنی نوشت - جستجوی لغت در جدول جو

نوشت
(قَ دَ بِ گُ تَ)
مصدر مرخم است از نوشتن به معنی درپیچیدن و درنوردیدن. رجوع به نوشتن شود
لغت نامه دهخدا
نوشت
(قَ دَ بُ دَ)
تحریر نمودن. (غیاث اللغات). اسم است از نوشتن و تنها مستعمل نباشد لیکن در کلمات مرکب چون سرنوشت و رونوشت و نوشت افزار آید. (یادداشت مؤلف). لیکن در بیت زیر از فردوسی تنها استعمال شده و معنی ثبت کردن دهد، مقابل ستردن:
ز لشکر یکی مرد بگزید گرد
که داند شمار و نوشت و سترد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
نوشت
جرعه، آشام،
نوشنده، آشامنده، (ناظم الاطباء)، نوش، (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا) :
گاهی امیر صومعه گاهی اسیر بتکده
گه رند دردی نوشتم گه شیخ و گه صوفیستم،
؟ (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
نوشت
((نِ وِ))
عمل نوشتن، نوردیدن، پیچیدن
تصویری از نوشت
تصویر نوشت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
فرو پیچیدن، در نوردیدن، نوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشته
تصویر نوشته
پیچیده شده، برای مثال نوشته به دستار چیزی که برد / چنان هم که بستد به بیژن سپرد (فردوسی - ۳/۳۷۵)، درنوردیده شده، طی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشته
تصویر نوشته
کتابت شده، مکتوب، سخن و مطلب مکتوب
نامه، قبض، رسید
کنایه از سرنوشت
کنایه از حتمی، مقدّر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
مطلبی را با قلم بر روی کاغذ آوردن، نگاشتن، تحریر، کتابت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
نور دیدن: (مسالک و طرق و زقاق بقدم اشتیاق می نوشت) (نوشت نویسد خواهد نوشت بنویس نویسنده نویسا نوشته) اندیشه و مطلبی را بوسیله مداد یا قلم بر روی کاغذ آوردن کتابت کردن تحریر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشته
تصویر نوشته
نوردیده طی شده. تحریر شده:جمع نوشتجات، نامه مراسله: (بخط او پس از آن نوشته ای بافتند که بتازی بدوستی نوشته بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
تحریر کردن، درنوردیدن، پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوشته
تصویر نوشته
((نِ وِ تِ))
تحریر شده، نامه، مراسله، رسید، سند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
تحریر، کتابت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوشته
تصویر نوشته
تالیف، مطلب، مکتوب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
Author, Write
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
écrire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
menulis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
เขียน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
לכתוב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
書く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
kuandika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
쓰다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
pisać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
লেখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
लिखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
scrivere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
schreiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
schrijven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
писати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
писать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
escribir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
escrever
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوشتن
تصویر نوشتن
لکھنا
دیکشنری فارسی به اردو