جدول جو
جدول جو

معنی نوروزآباد - جستجوی لغت در جدول جو

نوروزآباد
(نَ)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه، در 87 هزارگزی جنوب شرقی مراغه و یک هزارگزی مشرق جادۀ شاهیندژ به میاندوآب، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 103 تن سکنه دارد. آبش از زرینه رود، محصولش غلات و چغندر و حبوبات و بادام، شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُپْ پو)
دهی از دهستان حومه بخش سلدوز ارومیه است که 191 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران در 2000 گزی جنوب باختر شهرری و 5000 گزی باختر راه شوسۀ تهران به قم. جلگه و معتدل با 779 تن سکنه. آب آن از قنات و رود خانه کن و محصول آنجا غلات و صیفی و یونجه و چغندرقند. شغل اهالی زراعت. راه از طریق شریف آباد ماشین رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
ابن بلخی نویسد: به قدیم جور گفتندی، و گل ’جوری’ بدانجا منسوبست، و به روزگار کیانیان این شهری بزرگ بود و حصاری عظیم داشت، پس چون ذوالقرنین به پارس آمد چندانک کوشید آن را نتوانست ستدن، و رودی است رود برازه گویند، بر بلندی است چنانکه از سر کوه می آید، اسکندر آن رود را بگردانید و در شهر افکند و لشکر بنشاند تا نگاه میداشتند، فیروزآباد در میان خره نهاده است که پیرامن آن کوهی گردبرگرد درآمده است چنانکه به هر راه که در آنجا روند به ضرورت گریوه بباید بریدن، از این آب آن شهر غرق شد و پرآب بیستاد چون دریایی و آب را هیچ منفذ نبوده و روزگارها کشید و آن همچنان می افزود تا اردشیر بن بابک بیامد و جهان بگرفت و آنجا آمد و مهندسان و حکما را جمع آورد تا تدبیر گشادن آن آب کند، و مهندسی سخت استاد بود نام او برازه، تقدیر کرد که نشیب آن آب به کدام جانب تواند بودن، و پس زنجیرهای قوی سخت بساخت و کوه را سوراخ میکردند هم او و هم کارکنان، تا چنان شد که پاره ای ماند تا سوراخ شود، پس اردشیر آنجا حاضر شد و حکیم برازه او را گفت اگر تمام سوراخ کنم آب زور آورد و مرا وآنان را که با من کار میکنند ببرد، زنبیلی عظیم از چرم فرمود کردن و برازۀ مهندس با کارکنی چند در آنجا نشست و بدان زنجیرها چنان محکم عظیم ببست و خلایقی را ترتیب کرد تا چون سوراخ شود آن زنبیل را زود برکشند، ایشان شکنها کار نشاندند تا آن پاره که مانده بود سوراخ شد و آب نیرو کرد و زنبیل با حکیم و با آن جماعت درکشید و چندانکه از بالا مردم قوت کردند فایده نداشت و آب چنان زور آورد که زنجیرها بگسست، باقی آن زنجیرها بر آن کوه هنوز مانده است، سپس شهر فیروزآباد که اکنون هست بنا کرد و شکل آن مدور است چنانکه دایرۀ پرگار باشد، دکۀ انباشته برآورده و نام آن ’ایران گرده’ نهاده اند و عرب ’طربال’ گویند و بر سر آن دکه سایه ها و در میان آن گنبدی عظیم برآورده و آن راگنبد گیرمان گویند و ارتفاع دیوارهای این گنبد تا زیر قبه هفتادوپنج گز است و قبه از آجر بر سر آن نهاده و آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و بر این سر بالاآورده، و دو غدیر است یکی بوم پیر گویند و دیگر بوم جوان و بر هر غدیری آتشگاهی کرده است، شهری است سخت خوش و تماشاگاه و نخجیر بسیار و هوای آن معتدل است و درست و به غایت خوش و میوه های پاکیزۀ بسیار از همه نوع و آبهای فراوان و رودهای روان گوارا، و جامع و بیمارستان نیکو ساخته اند و صاحب عادل دارالکتبی ساخته است سخت نیکو که به هیچ جایی مانند آن نیست و قلعۀ بهاره بدان نزدیکی است و مردم فیروزآباد ممیز و به کارآمده باشند و به صلاح موسوم، (از فارسنامۀ ابن بلخی صص 137- 139)، دارای قصری است که اردشیر بابکان ساخته و از جملۀ ابنیۀ تاریخی ایران است، (یادداشت مؤلف)، از بلوکات ولایت قشقایی فارس به طول 24 هزار و عرض 12 هزار گز، عده قرای آن 24 هزار و جمعیت آن در حدود یازده هزار تن است، اسکندر آن را مسخر کرد و به آب بست و اردشیر بابکان راه آب را تغییر داد و کورۀ اردشیر (اردشیرخره) را ساخت، و همین شهر است که موسوم به گور و در میان اعراب معروف به جور بوده است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، اکنون یکی از شهرستانهای هشت گانه استان فارس که در باختر جهرم و جنوب شیراز قرار دارد، آب آن از رود قره آغاج و رود خانه فیروزآباد و چشمه سارهای اطراف تأمین میشود، شامل دو بخش مرکزی و ’قیروکارزین’ است و مجموع قرا و قصبات آن 138 و جمعیت آن 52000 تن است، بخش مرکزی شامل هفت دهستان است که عبارتند از حومه، اربعۀ پائین، اربعۀ بالا، دزگاه، فراشبند، خواجه و میمند، در این شهرستان بناهای تاریخی از دورۀ ساسانیان وجود داشته که اغلب ویران شده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، شهر کنونی فیروزآباد از شیراز 116 هزار گز فاصله دارد و ساکنان شهرنشین آن 4505 تن اند، (از همان مأخذ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان دزفول که دارای 150 تن سکنه است، آب آن از رود خانه دز ومحصول عمده اش غله و برنج و کنجد است، ساکنان از عشایر بختیاری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش ساوجبلاغ شهرستان کرج که دارای 76 تن سکنه است، آب آن از قنات و رود کردان و محصول عمده اش غله، صیفی، بنشن، چغندرقند، لبنیات و انگور است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش قروۀ شهرستان سنندج که دارای 75 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات و کاردستی مردم قالیچه و جاجیم و گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش راسک شهرستان ایرانشهر که دارای 1131 تن سکنه است، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، خرما و برنج است، ساکنان از طایفۀ بلیدی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش سیمینه رودشهرستان همدان که دارای 120 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، لبنیات، انگور و کاردستی زنان قالی بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند که دارای 310 تن سکنه است، آب آن از رود خانه تویسرکان و محصول عمده اش غله، حبوب، توتون، چغندر و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان نوشهر که دارای 550 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، ارزن، حبوب و کاردستی مردم شال بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از بخش خاش شهرستان زاهدان که دارای 200 تن سکنه است، آب آن ازقنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است، ساکنان از طایفۀ ریگی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از توابع شهرری که دارای 1374 تن سکنه است، آب آن از قنات و در بهار از سیلاب رود کن است، محصول عمده اش غله، صیفی و چغندر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش مهران شهرستان ایلام که دارای 130 تن سکنه است، آب آن از رود خانه کنجان چم و محصول عمده اش غله و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که دارای 306 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که دارای 568تن سکنه است، آب آن از چشمه و قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که دارای 249 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غلات، صیفی و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که دارای 70 تن سکنه است، آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان اردبیل که دارای 167 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
شهری است به هند که آن را فیروزشاه سلطان دهلی پی افکنده است، (یادداشت مؤلف)، شهری است به هند، (منتهی الارب)
ده کوچکی است از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که دارای 40 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش حومه شهرستان اصفهان که دارای 67 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
ناحیه ای است به بغداد، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
از طوایف ناحیۀ مکران که مرکب از 150 خانوارند، (از جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند، در 48 هزارگزی شمال غربی مرند و 9 هزارگزی جادۀ خوی به جلفا، در جلگۀ سردسیری واقع است و 117 تن سکنه دارد، آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و کرچک و پنبه، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز، در 10 هزارگزی جنوب ایذه بر سرراه گورپرویز به ازگیل، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 109 تن سکنه دارد، آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، مزرعۀ نورآباد جزو این آبادی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز، در 78 هزارگزی شرق زرقان بر سر راه توابع ارسنجان به کربال، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 127 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن، در 12 هزارگزی جنوب غربی تنکابن، در جلگۀمرطوب و معتدل هوائی واقع است و 265 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه چالگرود، محصولش برنج و مرکبات، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ده کوچکی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 357 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، در 18 هزارگزی جنوب شرقی نیشابور در کویر شوره زار معتدل هوائی واقع است و 166 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ عَ بَ)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، در 24 هزارگزی مغرب نوروزآباد و 13 هزارگزی مغرب جادۀ خرم آباد به کرمانشاه در منطقۀناهموار سردسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات و پشم، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان کله بوز از بخش مرکزی شهرستان میانه، در 27 هزارگزی جنوب شرقی میانه و در مسیر جادۀ میانه به تبریز، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 250 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، در 22 هزارگزی شمال غربی کرمانشاه و 2 هزارگزی مغرب قزانجی، در دشت سردسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه رازآور، محصولش غلات، حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَدِ بَ)
ده کوچکی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ص 426 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان بخش صالح آباد شهرستان ایلام، در یک هزارگزی مغرب ایلام بر سر راه ایلام به شاه آباد دردامنۀ سردسیری واقع است و 675 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و صیفی و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان، در 22 هزارگزی جنوب شرقی کوزران و یک هزارگزی جنوب راه کوزران به کرمانشاه در دشت سردسیر واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش ازچاه، محصولش غلات و حبوبات و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ده مرکزی دهستان نوروزآباد بخش سرخس شهرستان مشهد، در 30 هزارگزی جنوب شرقی سرخس به جنت آباد واقع است. آبش از قنات و رودخانه، محصولش غلات و منداب، شغل مردمش زراعت، مالداری وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ده کوچکی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 357 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
یکی از دهستانهای بخش سرخس شهرستان مشهد است ودر مغرب رود خانه هری رود و جنوب سرخس در جلگۀ گرمسیری واقع است و مشتمل بر 9 قطعه آبادی بزرگ و کوچک وجمعاً در حدود 7740 تن سکنه است. آب دهات این دهستان از هری رود تأمین می شود. دهات عمده آن عبارتند ازسنگر و آصف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا