جدول جو
جدول جو

معنی نوربخشی - جستجوی لغت در جدول جو

نوربخشی(بَ)
نورپاشی. پرتوافکنی. رجوع به نوربخش شود
لغت نامه دهخدا
نوربخشی(بَ)
امیر نوربخشی، از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت سام میرزا دیوان غزلی تمام کرده است. او راست:
سگت در پاسبانی شب ندارد آنچه من دارم
که سگ را تا سحر خواب است و من تا روز بیدارم.
ناصح مگو که عشاق درباختند جان ها
چندین هزار رفتند ما هم یکی از آنها.
(از تحفۀ سامی ص 38)
لغت نامه دهخدا
نوربخشی
نورپاشی پرتوافکنی
تصویری از نوربخشی
تصویر نوربخشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوربختی
تصویر شوربختی
بدبختی، تیره بختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوربخش
تصویر نوربخش
نوربخشنده، نوردهنده
فرهنگ فارسی عمید
(رِ نُ / نِ / نَ)
روشنی دهنده. روشنی بخشاینده. (ناظم الاطباء) :
مدبر همه خلق است و کردگار جهان
ضیادهنده شمس است و نوربخش قمر.
فرخی.
چون کف تو رازقی است نورده و نوربخش
نان سپید فلک آب سیاه است و سم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
محمد بن عبدالله (سید...) موسوی خراسانی، ملقب و مشهور و متخلص به نوربخش. از اکابر عرفای قرن نهم هجری است و سلسلۀ نوربخشیه از فرق صوفیه بدو منسوب است. وی به سال 795 هجری قمری در قصبۀ قاین خراسان تولد یافت و پس از تحصیلات مقدماتی به حوزۀ درس ابن فهد حلی راه یافت و در طریقت مرید علاءالدولۀ سمنانی و خواجه اسحاق ختلانی شد و خواجه اسحاق او را برکشید و به نوربخش ملقب ساخت و سرانجام بر مسند ارشادش نشاند. اما چون بر اثر تفتین گروهی مورد غضب شاهرخ میرزا واقع گشت متواری و فراری شد. پس از درگذشت شاهرخ (به سال 850) سید به ری آمد و بساط ارشاد گسترد و عاقبت به سال 869 هجری قمری در قریۀ سولقان درگذشت و به خاک سپرده شد. پس از او منصب ارشاد نصیب فرزندش شاه قاسم فیض بخش گشت. نوربخش همه عمر جامۀ سیاه می پوشید که سنت مشایخ او این بوده است. از اشعار اوست:
شستیم نقش غیر ز الواح کاینات
دیدیم عالمی که صفات است عین ذات
قدوسیان عالم علوی برند رشک
بر حال آدمی که شود مظهر صفات
آن کس که متصف به صفات کمال شد
حقا که اوست علت غائی ّ کاینات.
(از ریحانهالادب ج 4 ص 243).
و رجوع شود به الذریعه و مجالس المؤمنین ص 149 و ریاض العارفین ص 154 و طرایق الحقایق ج 3 ص 30 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوربخش
تصویر نوربخش
نوردهنده نورپاش پرتوافکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میربخشی
تصویر میربخشی
رئیس پرداخت حقوق اجزای یک اداره یا موسسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور بخش
تصویر نور بخش
شید بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوربختی
تصویر شوربختی
تیره بختی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سودبخشی
تصویر سودبخشی
خاصیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوربختی
تصویر شوربختی
تاسف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
المثمرة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
Productiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
productivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
продуктивность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
उत्पादकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
نتیجہ خیزی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
ফলপ্রসূতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
tija
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
verimlilik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
생산성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
生産性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
פּוֹרִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
ผลผลิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
produktivitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
Produktivität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
productiviteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
productividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
produttività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
produtividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
生产力
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
продуктивність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ثمربخشی
تصویر ثمربخشی
produktywność
دیکشنری فارسی به لهستانی