جدول جو
جدول جو

معنی نوباوه - جستجوی لغت در جدول جو

نوباوه
(دخترانه)
کودک یا نوجوان، میوه ای که تازه رسیده باشد، میوه تازه و نورس
تصویری از نوباوه
تصویر نوباوه
فرهنگ نامهای ایرانی
نوباوه
جدید
تصویری از نوباوه
تصویر نوباوه
فرهنگ واژه فارسی سره
نوباوه
کودک، فرزند، نورسیده، نوپدید آمده، میوۀ تازه و نورس
تصویری از نوباوه
تصویر نوباوه
فرهنگ فارسی عمید
نوباوه
میوه نو رسیده، بمعنی کودک هم گویند
تصویری از نوباوه
تصویر نوباوه
فرهنگ لغت هوشیار
نوباوه
((نُ وِ))
نو پدید آمده، نو رسیده، کودک، نوزاد، جمع نوباوگان
تصویری از نوباوه
تصویر نوباوه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناوباوه
تصویر ناوباوه
میوه نونوباوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
(دخترانه)
آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوباره
تصویر اوباره
آناکوندا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناباور
تصویر ناباور
بی اعتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
شربت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوباله
تصویر دوباله
دارای دو بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوباره
تصویر دوباره
باز، ایضاً، دگربار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوباره
تصویر گوباره
گلۀ گاو، گواره، گاواره، کوپاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
نوعی نوشیدنی شیرین و گازدار، آب گوارا، شربت
نوشابۀ الکلی: مشروب الکلی، عرق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناباور
تصویر ناباور
آنکه سخنی را باور نکند، آنچه درخور باور کردن نباشد، غیر قابل قبول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوباره
تصویر دوباره
دو دفعه، دو مرتبه، مکرر، کاری که برای بار دوم صورت گیرد
فرهنگ فارسی عمید
گله گاو و گاومیش: وای از آن آوا که گر گو پاره آنجا بگذرد بفکند نازاده بچه باز گیرد زاده شیر. (منجیک)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که لایق قبول واعتماد نباشد غیرقابل قبول: بلی هرچه ناباورش یافتم زتمکین او روی برتافتم. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبرانه
تصویر نوبرانه
میوه تازه رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
آب گوارا، آب حیات، مشروب. یا نوشابه الکلی. مشروبی که در آن الکل نباشد، توضیح غالبا بمشروب الکلی مانند شراب و عرق اطلاق شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوزاده
تصویر نوزاده
کودکی که تازه بدنیا آمده تازه زاییده شده:جمع نوزادگان: (دوش ز نوازدگان مجلس نو ساخت باغ مجلسشان آب زد ابریسیم مذاب) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
((بِ))
آب حیات، مشروب الکلی، آب گوارا
فرهنگ فارسی معین
جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواوه
تصویر رواوه
ابر ابر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواده
تصویر نواده
نوه، فرزند زاده، فرزند فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاوه
تصویر نقاوه
خلاصه و برگزیدۀ چیزی، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواوه
تصویر رواوه
رباب، از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه، ابر سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواسه
تصویر نواسه
نواده، نوه، فرزند زاده، فرزند فرزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روباه
تصویر روباه
پستانداری گوشت خوار از خانوادۀ سگ ها با گوش های بلند، پوزۀ دراز و موهای نرم
روباه ترکی: در علم زیست شناسی سیخول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غباوه
تصویر غباوه
کند هوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نداوه
تصویر نداوه
نداوت در فارسی نموری نمناکی، سر سبزی تازگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباهه
تصویر نباهه
نباهت در فارسی فرخادگی بزرگواری، نژادگی، نام آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباله
تصویر نباله
نژادگی، تیز هوشی، گرامکی، تیر گری تیر اندازی ساز و برگ آمادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجاوه
تصویر نجاوه
گشادگی
فرهنگ لغت هوشیار
نقاوت در فارسی برگزیده، پاکیزه گردیدن (در منتهی الارب نقاوه هم آمده) برگزیده منتخب: نخبه و نقاوه کل ما هو موجود (رسول ص)
فرهنگ لغت هوشیار