جدول جو
جدول جو

معنی نواشانق - جستجوی لغت در جدول جو

نواشانق
(نَ)
دهی است از دهستان کیوی از بخش سنجبد شهرستان هروآباد، در 12 هزارگزی مشرق سنجبد (کیوی) و12 هزارگزی جادۀ هروآباد به میانه، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 99 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوشان
تصویر نوشان
(دخترانه)
نوشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
جایی که اسیران را نگه دارند، زندان
فرهنگ فارسی عمید
(نَ زَ)
دهی است از دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم، در 16 هزارگزی مشرق قم و یک هزارگزی راه سراجه، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و میوه ها و انار و انجیر و بادام، شغل اهالی زراعت و جوال بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که در 27 هزارگزی جنوب آن شهر و 8 هزارگزی راه شوسۀ ملایر به بروجرد واقع است، ناحیه ای است مسطح، معتدل با 752 تن سکنه که از آب چشمه مشروب میشود، محصول آنجا غلات دیم و شغل اهالی زراعت و اشتغال به صنایع دستی و قالی بافی است، این دهکده دارای راه اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ شَ)
دهی است از دهستان دشت از بخش سلوانا از شهرستان ارومیه، در 9 هزارگزی مشرق سلوانا، در درۀ سردسیری واقع است و 67 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون. شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نوشنده، (یادداشت مؤلف)، در حال نوشیدن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ شَ)
دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل، در 18 هزارگزی شمال اردبیل و 6 هزارگزی جادۀ اردبیل به آستارا، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 479 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
سعی کردن. جهد نمودن. کوشش کردن (؟) ، خم شدن. خمیده گشتن ؟، در هم کشیده شدن (؟). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان پائین شهرستان نهاوند، واقع در ده هزارگزی جنوب راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه. دشت و سردسیر. دارای 195 تن سکنه. آب آن از رود خانه گاماسیاب. محصول آنجاغلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد، دارای 182 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 113 تن. آب از رودخانه. محصول آن غلات و توتون. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یْ / یِ خوا / خا)
مغنی. مطرب. ساززن. (ناظم الاطباء). نواسنج. نواگر. نواساز. (آنندراج). موسیقی دان
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ / نَ نِ)
زندان. (غیاث اللغات) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج). بندی خانه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). محبس. (انجمن آرا) :
ببوسی گرت عقل و تدبیر هست
ملکزاده را در نواخانه دست.
سعدی (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(رُ نَ)
دهی است جزو دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 11هزارگزی شمال غربی ورزقان و 8هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی است و آب و هوای معتدل دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردم زراعت و گله داری و صنایع دستی گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
زندان، محبس، محل نگهداری بینوایان و اسیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
((نَ نِ))
زندان، محبس
فرهنگ فارسی معین
رنگ دادن پارچه، پس گرفتن سخن
فرهنگ گویش مازندرانی