جدول جو
جدول جو

معنی نوازشگر - جستجوی لغت در جدول جو

نوازشگر
نوازش کننده
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
فرهنگ فارسی عمید
نوازشگر(نَ زِ گَ)
کسی که می نوازد و شفقت و مرحمت می نماید. (ناظم الاطباء). نوازش کننده، نوازندۀ آلات موسیقی. ساززن
لغت نامه دهخدا
نوازشگر
نوازش کننده نوازنده: صدای نوازشگراو بگوش میرسد
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
فرهنگ لغت هوشیار
نوازشگر
المداعبة
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به عربی
نوازشگر
Cuddly
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نوازشگر
câlin
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوازشگر
חמוד
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به عبری
نوازشگر
پیار کرنے والا
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به اردو
نوازشگر
น่ากอด
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به تایلندی
نوازشگر
mrembo
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نوازشگر
かわいらしい
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نوازشگر
可爱的
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به چینی
نوازشگر
포근한
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به کره ای
نوازشگر
sevimli
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نوازشگر
menggemaskan
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نوازشگر
আদর করার মতো
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به بنگالی
نوازشگر
दुलारने योग्य
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به هندی
نوازشگر
coccoloso
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نوازشگر
kuschelig
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به آلمانی
نوازشگر
schattig
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به هلندی
نوازشگر
миловидний
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نوازشگر
ласковый
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به روسی
نوازشگر
przytulny
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به لهستانی
نوازشگر
abrazable
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نوازشگر
fofinho
تصویری از نوازشگر
تصویر نوازشگر
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گدازشگر
تصویر گدازشگر
کسی که چیزی را ذوب کند، ریخته گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیایشگر
تصویر نیایشگر
نیایش کننده، ستایش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواهشگر
تصویر خواهشگر
خواهش کننده، شفاعت کننده، شفیع
فرهنگ فارسی عمید
(نَ زِ گَ)
شفقت. مرحمت. مهربانی. (ناظم الاطباء). عمل نوازش گر:
نوازشگری را بدو راه داد
به نزدیک تختش وطنگاه داد.
نظامی.
نوازشگریهای بدرام تو
برآرد به هفتم فلک نام تو.
نظامی.
به جای شما هر یکی بی سپاس
نوازشگری ها رود بی قیاس.
نظامی.
، نوازندگی. عمل نوازنده و آنکه آلات موسیقی را به صدا درآورد
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواهشگر
تصویر خواهشگر
شفاعت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه ذوب کند، ریخته گر: تقدیر پی کاهش اجزای وجودش اکسیر فنا داد گدازشگر غم را. (عرفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهشگر
تصویر خواهشگر
((~. گَ))
شفیع، شفاعت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوازش گر
تصویر نوازش گر
((~. گَ))
نوازش کننده، نوازنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
Exhibitor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
expositor
دیکشنری فارسی به پرتغالی