دهی است از دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم، در 16 هزارگزی مشرق قم و یک هزارگزی راه سراجه، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و میوه ها و انار و انجیر و بادام، شغل اهالی زراعت و جوال بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم، در 16 هزارگزی مشرق قم و یک هزارگزی راه سراجه، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و میوه ها و انار و انجیر و بادام، شغل اهالی زراعت و جوال بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد رَهاوَرد، تُحفه، اَرمَغان، سَفته، نورَهان، نَوراهان، راهواره، بازآورد، عُراضه، بِلَک، لُهنه
دستاران. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف). شاگردانه. (رشیدی) (از سروری) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه اجرۀ شاگرد دهند. (رشیدی). دو سه پولی باشدکه بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان قاطع). پولی است که آنانکه لباس نو دوزند و شاگرد خیاط بیاورد به وی دهند. (انجمن آرا) (آنندراج). حلوابهائی است که چون چیزی نو خرند به شاگرد دکان یا به اهل خانه دهند، و امروز شیرینی گویند. (یادداشت مؤلف). شادیانه. (فرهنگ خطی). نودارانه. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی) (شعوری) (آنندراج). نودارانی. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) ، زری که به شعرا دهند. (از رشیدی) (از جهانگیری). صله. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). پولی که به شعرا می دهند. (ناظم الاطباء). نودارانه. نودارانی. (رشیدی) ، زری که به آنکه خبر خوش آورد، دهند. (از رشیدی). مژدگانی. (ناظم الاطباء). نودارانه. نودارانی. (رشیدی)
دستاران. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف). شاگردانه. (رشیدی) (از سروری) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه اجرۀ شاگرد دهند. (رشیدی). دو سه پولی باشدکه بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان قاطع). پولی است که آنانکه لباس نو دوزند و شاگرد خیاط بیاورد به وی دهند. (انجمن آرا) (آنندراج). حلوابهائی است که چون چیزی نو خرند به شاگرد دکان یا به اهل خانه دهند، و امروز شیرینی گویند. (یادداشت مؤلف). شادیانه. (فرهنگ خطی). نودارانه. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی) (شعوری) (آنندراج). نودارانی. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) ، زری که به شعرا دهند. (از رشیدی) (از جهانگیری). صله. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). پولی که به شعرا می دهند. (ناظم الاطباء). نودارانه. نودارانی. (رشیدی) ، زری که به آنکه خبر خوش آورد، دهند. (از رشیدی). مژدگانی. (ناظم الاطباء). نودارانه. نودارانی. (رشیدی)
دهی است از دهستان ایردموسی از بخش مرکزی شهرستان اردبیل، در 9 هزارگزی جنوب اردبیل و 4 هزارگزی جادۀ اردبیل به تبریز، در منطقۀ کوهستانی و معتدل هوائی واقع است و 638 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه آغ امام، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ایردموسی از بخش مرکزی شهرستان اردبیل، در 9 هزارگزی جنوب اردبیل و 4 هزارگزی جادۀ اردبیل به تبریز، در منطقۀ کوهستانی و معتدل هوائی واقع است و 638 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه آغ امام، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بهر آسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر و در 20 هزارگزی جنوب شرقی ساردوئیه و 14 هزارگزی جنوب جادۀ مالرو بافت به ساردوئیه قرار دارد، 50 تن سکنه دارد که از طایفۀ بهمنی اند، آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 406) دهی است از دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران در دو هزارگزی مشرق گلندوک واقع است، کوهستانی و سردسیر است و 377 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه افجه تأمین میشود، محصولش غلات و بنشن است و شغل مردمش زراعت، راه فرعی به گلندوک دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 221)
دهی است از دهستان بهر آسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر و در 20 هزارگزی جنوب شرقی ساردوئیه و 14 هزارگزی جنوب جادۀ مالرو بافت به ساردوئیه قرار دارد، 50 تن سکنه دارد که از طایفۀ بهمنی اند، آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 406) دهی است از دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران در دو هزارگزی مشرق گلندوک واقع است، کوهستانی و سردسیر است و 377 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه افجه تأمین میشود، محصولش غلات و بنشن است و شغل مردمش زراعت، راه فرعی به گلندوک دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 221)
نامی که مورخان یونان به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده است میداده اند. (قاموس الاعلام ترکی). کلمه بهرام در اوستا ورثرغن (و ر غ ن بوده است که در پهلوی ورهران شده و بعدها بصورت وهرام و سپس بهرام درآمده و واران صورتی از آن است یاقوت گوید: از دهکده های تبریز است و در یک فرسنگی آن است، (از معجم البلدان)
نامی که مورخان یونان به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده است میداده اند. (قاموس الاعلام ترکی). کلمه بهرام در اوستا ورثرغن (وَ رِ غ َ ن َ بوده است که در پهلوی ورهران شده و بعدها بصورت وهرام و سپس بهرام درآمده و واران صورتی از آن است یاقوت گوید: از دهکده های تبریز است و در یک فرسنگی آن است، (از معجم البلدان)
قصبه ای است جزء دهستان جاسب از بخش دلیجان شهرستان محلات که در 24 هزارگزی شمال خاوری دلیجان واقع شده است، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر ودارای 1800 تن سکنه و 8 رشته قنات میباشد، محصول آن غلات، سیب زمینی، گردو، بادام، انگور و زردآلو و شغل اهالی بیشتر زراعت و باغبانی و کرباس بافی است و صندوق پست دارد، هفته ای سه پست آن به دلیجان به وسیلۀپیک سوار حمل میشود، بهداری و پزشک و داروی دولتی ودبستان هم دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
قصبه ای است جزء دهستان جاسب از بخش دلیجان شهرستان محلات که در 24 هزارگزی شمال خاوری دلیجان واقع شده است، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر ودارای 1800 تن سکنه و 8 رشته قنات میباشد، محصول آن غلات، سیب زمینی، گردو، بادام، انگور و زردآلو و شغل اهالی بیشتر زراعت و باغبانی و کرباس بافی است و صندوق پست دارد، هفته ای سه پست آن به دلیجان به وسیلۀپیک سوار حمل میشود، بهداری و پزشک و داروی دولتی ودبستان هم دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، در 5 هزارگزی جنوب شرقی اشنویه و 5 هزارگزی جنوب جادۀ اشنویه به نقده، در جلگۀ سردسیری واقع است و 156 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه اشنویه، محصولش غلات و حبوبات و توتون، شغل مردمش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. این ده شامل دو قسمت است به نام نوکران بالا و نوکران پائین، فاصله دو قسمت از هم یکهزار گز است و نوکران بالا71 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، در 5 هزارگزی جنوب شرقی اشنویه و 5 هزارگزی جنوب جادۀ اشنویه به نقده، در جلگۀ سردسیری واقع است و 156 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه اشنویه، محصولش غلات و حبوبات و توتون، شغل مردمش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. این ده شامل دو قسمت است به نام نوکران بالا و نوکران پائین، فاصله دو قسمت از هم یکهزار گز است و نوکران بالا71 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ممکنات را گویند که جمع ناور باشد که به معنی ممکن است. (برهان قاطع) (آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از انجمن آرا). از لغات فرهنگ دساتیر است. رجوع به ناور شود
ممکنات را گویند که جمع ناور باشد که به معنی ممکن است. (برهان قاطع) (آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از انجمن آرا). از لغات فرهنگ دساتیر است. رجوع به ناور شود
دهی است از دهستان عرب خانه بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 134 تن سکنه و آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت، مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان عرب خانه بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 134 تن سکنه و آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت، مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، در 8500 گزی جنوب غربی فیروزآباد، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 277 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه، محصولش غلات و برنج، شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، در 8500 گزی جنوب غربی فیروزآباد، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 277 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه، محصولش غلات و برنج، شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
چیزی که به شعرا و اهل نغمه و کسی که خبر خوشی آورده باشد، بدهند. تحفه و ارمغان و مژدگانی. (از برهان قاطع) (آنندراج). در سراج (اللغه) گوید: ’نوارهان، قلب نوراهان، از عالم دریوزه و درویزه، و نورهان به حذف الف نیز مژدگانی، و آن انعام شخصی است که نو از راه آمده و خبر خوش آورده باشد. و به معنی تحفه و ارمغان نیز که نو از راه رسیده چیزی به شخص دهد و به مجاز به معنی صلۀ شعر آمده، پس الف و نون آن برای نسبت است’. (فرهنگ نظام) (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به نورهان و نوراهان شود
چیزی که به شعرا و اهل نغمه و کسی که خبر خوشی آورده باشد، بدهند. تحفه و ارمغان و مژدگانی. (از برهان قاطع) (آنندراج). در سراج (اللغه) گوید: ’نوارهان، قلب نوراهان، از عالم دریوزه و درویزه، و نورهان به حذف الف نیز مژدگانی، و آن انعام شخصی است که نو از راه آمده و خبر خوش آورده باشد. و به معنی تحفه و ارمغان نیز که نو از راه رسیده چیزی به شخص دهد و به مجاز به معنی صلۀ شعر آمده، پس الف و نون آن برای نسبت است’. (فرهنگ نظام) (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به نورهان و نوراهان شود
به معنی گواراست که خوردنی لذیذ زودهضم باشد. (برهان). زودهضم. هر چیزمطبوع و لذیذ. (ناظم الاطباء). خوشگوار: می تلخ است جور گلعذاران که هرچندش خوری باشد گواران. امیرخسرو (از جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). کسی را باشد این شربت گواران که داند خوردن اندر روی یاران. امیرخسرو (از آنندراج). همی ریزی به یاری خون یاران همین باشد سزای دوستاران به خون بیدلان خود مکن خوی که کس را نامد این شربت گواران. امیرخسرو. از آن میگون لبت جانا بده یک جرعه ام روزی تو خونم نوش کردی نوش بادا و گوارانت. امیر حسن دهلوی (از آنندراج). این کلمه در کلیله و دمنه هم به کار رفته است. رجوع به سبک شناسی بهار ج 2 ص 265 و رجوع به گوارا و گوارانیدن شود
به معنی گواراست که خوردنی لذیذ زودهضم باشد. (برهان). زودهضم. هر چیزمطبوع و لذیذ. (ناظم الاطباء). خوشگوار: می تلخ است جور گلعذاران که هرچندش خوری باشد گواران. امیرخسرو (از جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). کسی را باشد این شربت گواران که داند خوردن اندر روی یاران. امیرخسرو (از آنندراج). همی ریزی به یاری خون یاران همین باشد سزای دوستاران به خون بیدلان خود مکن خوی که کس را نامد این شربت گواران. امیرخسرو. از آن میگون لبت جانا بده یک جرعه ام روزی تو خونم نوش کردی نوش بادا و گوارانت. امیر حسن دهلوی (از آنندراج). این کلمه در کلیله و دمنه هم به کار رفته است. رجوع به سبک شناسی بهار ج 2 ص 265 و رجوع به گوارا و گوارانیدن شود
قصبۀ مرکزی بخش مزدقانچای شهرستان ساوه، در 60 هزارگزی غرب ساوه بر سر راه ساوه به همدان در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 2469 تن سکنه دارد. آب قصبه از10 رشته قنات کوچک و یک قنات بزرگ تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بنشن و سیب زمینی و میوه های سردسیری و شغل مردم آن زراعت و قالیچه بافی و کارگری است. مزارع مادآباد، علی کوسج، مرسعلی بلاغی، دوقان، قره گل جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
قصبۀ مرکزی بخش مزدقانچای شهرستان ساوه، در 60 هزارگزی غرب ساوه بر سر راه ساوه به همدان در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 2469 تن سکنه دارد. آب قصبه از10 رشته قنات کوچک و یک قنات بزرگ تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بنشن و سیب زمینی و میوه های سردسیری و شغل مردم آن زراعت و قالیچه بافی و کارگری است. مزارع مادآباد، علی کوسج، مرسعلی بلاغی، دوقان، قره گل جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)