- نوا (دخترانه)
- ناله، آواز، صدای آهنگین، نغمه، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
معنی نوا - جستجوی لغت در جدول جو
- نوا
- آنچه زندگی را در خور است، آهنگ و نغمه، آواز
- نوا ((نَ))
- نغمه، سرود، مال، دارایی، نام مقامی از دوازده مقام موسیقی، گرو، گروگان، رونق
- نوا
- اسباب معاش، خوراک و توشه
گروگان،برای مثال به نوا نیست هیچ کار مرا / تا دلم نزد زلف او به « نوا»ست ، سر و سامان(خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۵)
هدیه ای که به نزد شاه می فرستادند
کنایه از رونق، نیکویی حال
نغمه
در موسیقی از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی
در موسیقی آواز
در موسیقی پرده
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
رشتۀ پهن شبیه تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند، رشته ای از پارچه که برای تزئین در حاشیۀ آن به کار می رود، رشتۀ باریک و طولانی که با امواج مغناطیسی، صوت وتصویر بر روی آن ضبط شده است و در داخل قاب مخصوص قرار دارد
فرو هشته لرزان
نوازش: از نواز شاه آن زار حنیذ در تن خود غیرجان جانی ندید (ندید)، (مثنوی. نیک. 541: 6)، در ترکیب بمعنی نوازنده آید: بنده نوازکوچک نوازگوش نوازمهمان نواز
رشته ای پهن که آنرا ریسمان بافند و بر خیمه دوزند
نیوه گری مویه گری از ریشه پارسی بنگرید به نوحه
وکیل ها، نایب ها بسیار نیابت کننده
بیماری خواب
بخشش، عطا، دهش
((نَ))
فرهنگ فارسی معین
رشته ای پهن مانند تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند، رشته باریک مغناطیسی شده مانند، نوار ضبط صوت یا ویدئو، ناحیه باریک و دراز از یک سرزمین، هر چیز که به شکل رشته ای باریک درآمده
نواختن، دلجویی، پسوند متصل به واژه به معنای نوازنده مثلاً دلنواز، مهمان نواز،
پسوند متصل به واژه به معنای آرامش بخش مثلاً روح نواز،
کسی که ساز موسیقی را به صدا درمی آورد، نوازنده، پسوند متصل به واژه به معنای زننده، مثلاً دف نواز، نی نواز،
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً دستان نواز
پسوند متصل به واژه به معنای آرامش بخش مثلاً روح نواز،
کسی که ساز موسیقی را به صدا درمی آورد، نوازنده، پسوند متصل به واژه به معنای زننده، مثلاً دف نواز، نی نواز،
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً دستان نواز
عطا، بهره، نصیب
نالان، برای مثال همه پیش نوشین روان آمدند / ز کار گذشته نوان آمدند (فردوسی - ۷/۱۱۵) ، در حال حرکت، خرامان، خمیده، ضعیف، فریادزنان، تعظیم کنان، کرنش کنان
کوژ پشت کوژی
شنونده سنیع
سقوط ستاره از یکی از منازل در مغرب و طلوع رقیب آن از مشرق، باران ها، ۲۸ ستاره که هرگاه یکی از آن ها غروب می کرده ستارۀ دیگری در همان ساعت در مشرق طلوع می کرده
شنونده، گوش دهنده
اکرام