ناقه ای که به چراگاه کم علف راضی باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج). ماده شتری که به چراگاه کم علف راضی باشد. (ناظم الاطباء). ناقه که به کم ترین مرتع راضی باشد. (از اقرب الموارد)
ناقه ای که به چراگاه کم علف راضی باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج). ماده شتری که به چراگاه کم علف راضی باشد. (ناظم الاطباء). ناقه که به کم ترین مرتع راضی باشد. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ نحس (مقابل سعد). رجوع به نحس شود: یا نحوس کید قاطع را ز جهل بر سعود شعریان خواهم فشاند. خاقانی. و ایام نحوس به اوقات سعود بدل گردد. (سندبادنامه ص 84). چون ایام نحوس و... منقضی و منفصل شود جزای این عقوق... تقدیم افتد. (سندبادنامه 70). چند گوئی همچو زاغ پرنحوس ای خلیل حق چرا کشتی خروس ؟ مولوی
جَمعِ واژۀ نحس (مقابل سعد). رجوع به نحس شود: یا نحوس کید قاطع را ز جهل بر سعود شعریان خواهم فشاند. خاقانی. و ایام نحوس به اوقات سعود بدل گردد. (سندبادنامه ص 84). چون ایام نحوس و... منقضی و منفصل شود جزای این عقوق... تقدیم افتد. (سندبادنامه 70). چند گوئی همچو زاغ پرنحوس ای خلیل حق چرا کشتی خروس ؟ مولوی