جدول جو
جدول جو

معنی نهور

نهور
نگاه بچشم، منظر: (بدنهور)، چشم: (تو آن سری که شمارند خاک پای ترا سران محتشمان توتیای نور نهور) (سوزنی. انجمن)
تصویری از نهور
تصویر نهور
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با نهور

نهور

نهور
چشم، نگاه، رویت، برای مِثال کوردل همچو کور می باشد / سبک و بدنهور می باشد (سنائی - لغت نامه - نهور)
نهور
فرهنگ فارسی عمید

نهور

نهور
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. در 8 هزارگزی جنوب شرقی بنجار در جلگۀ گرم معتدل هوایی واقع و دارای 414 تن سکنه است. آبش از رود خانه هیرمند، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

نهور

نهور
چشم. (جهانگیری) (رشیدی) (انجمن آرا) :
تو آن سری که شمارند خاک پای ترا
سران محتشمان توتیای نور نهور.
سوزنی (از جهانگیری).
، نگاه. (جهانگیری) (رشیدی). نگاه به چشم. (انجمن آرا).
- بدنهور، ظاهراً به معنی بدمنظر است. (از حاشیۀ برهان چ معین). شاید معنی بدچشم و آلوده نظر هم مناسب باشد:
از آن با بزرگان نیارم نشستن
که ایشان چو حورند و من بدنهورم.
سنائی (از رشیدی).
کوردل همچو کور می باشد
سبک و بدنهور می باشد.
سنائی (از انجمن آرا).
، نگاه کردن از روی قهر و غضب و خشم. (برهان قاطع). اینکه در برهان به معنی نگاه کردن از روی خشم نوشته، تصحیف خوانی کرده. در فرهنگهای معتبر به معنی نگاه و چشم هر دو آمده و او نگاه بخشم فهمیده. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا