بازداشتن کسی را از کاری و سرزنش نمودن. (از منتهی الارب). واداشتن. (زوزنی). منع کردن و بازداشتن از کاری. (از متن اللغه) ، بانگ برزدن بر سبع تا بازایستد. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
بازداشتن کسی را از کاری و سرزنش نمودن. (از منتهی الارب). واداشتن. (زوزنی). منع کردن و بازداشتن از کاری. (از متن اللغه) ، بانگ برزدن بر سبع تا بازایستد. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر. در 23 هزارگزی شهر ملایر و 3 هزارگزی جادۀ ملایر به همدان، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 594 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و صیفی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر. در 23 هزارگزی شهر ملایر و 3 هزارگزی جادۀ ملایر به همدان، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 594 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و صیفی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)