جدول جو
جدول جو

معنی نهمین - جستجوی لغت در جدول جو

نهمین
(نُ هَُ)
نهمی. در مرتبه و ردیف نهم
لغت نامه دهخدا
نهمین
عدد ترتیبی برای نهم: در مرحله نهم
تصویری از نهمین
تصویر نهمین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهمین
تصویر تهمین
(پسرانه)
پهلوان، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نرمین
تصویر نرمین
(دخترانه)
منسوب به نرم، لطیف، مهربان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همین
تصویر همین
خود این، اشاره به نزدیک، جزء پیشین بعضی از قیدها یا صفت های مرکب مثلاً همین گون، همین طور، وقتی بخواهند گذشته یا آیندۀ نزدیک را به رخ کسی بکشند به کار می برند مثلاً همین الآن به من نگفتی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ می ی)
منسوب است به نهم که بطنی است از عامر. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نُ می ی)
منسوب است به نهم که بطنی است از محله. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نُ هَُ)
در مرتبۀ نهم. در ردیف نهم. نهمین
لغت نامه دهخدا
(نِ می ی)
منسوب است به نهم که بطنی است از همدان. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
یکی از بخش های چهارگانه شهرستان اردبیل است و در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع شده و محدود است از شمال به روسیه و از مشرق به گردنۀ حیران و مرز روسیه و از جنوب به رود خانه قره سو و از مغرب به دهستان رضی. این بخش یک دهستان مرکزی و جمعاً 113 آبادی کوچک و بزرگ دارد و جمعیت آن در حدود 51019 تن است. مرکز بخش قصبۀ نمین است که در دهستان مرکزی بخش واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نمناک. نم زده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ دِ)
قصبۀ مرکزی بخش نمین است و در 25 هزارگزی شمال شرقی شهر اردبیل، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی، روی 48درجه و 29 دقیقه و 30 ثانیۀ طول و 38 درجه و 25 دقیقه و 25 ثانیۀ عرض جغرافیائی واقع است. ساعت 12 ظهر نمین برابر است با 40 دقیقۀ بعدازظهر تهران. جمعیت قصبه 4469 تن است. آب قصبه از چشمه سارها و رود خانه نمین تأمین می شود و محصولش غلات و حبوبات و میوه هاست. شغل اهالی زراعت و گله داری و سوداگری و گلیم بافی و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نِ هَُ بَ)
صورت دیگری است از نهنبن و نهنبان. رجوع به نهنبان شود: روز دیگر که نهمبن شب را از تنور زمین برداشتند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
آهنگر. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). حداد، به این معنی به حذف نون آخر هم به نظر آمده است. (از برهان). رجوع به نهامی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ هَُ)
چیزی که در مرتبۀ ده واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). دهمی. و رجوع به دهم و ده شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ترسناک. سهمگین:
دگر دید دشتی همه کند مند
در آن شهر سهمین درختی بلند.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
در همیان نهادن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). وهو مبنی ٔ من الهمیان علی التوهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهمی
تصویر نهمی
عدد ترتیبی برای نهم: نهمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همین
تصویر همین
تنها این، خود این
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهمین
تصویر دهمین
در مرحله دهم دهمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همین
تصویر همین
((هَ))
خود این، هم این، عین این، این
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهامین
تصویر نهامین
((نَ))
آهنگر، حداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهمین
تصویر دهمین
در مرحله دهم، دهمی
فرهنگ فارسی معین