جدول جو
جدول جو

معنی نهلان - جستجوی لغت در جدول جو

نهلان
(نَ)
آب خورنده. (منتهی الارب). شارب. (اقرب الموارد) ، سیراب. (منتهی الارب). ریان. ج، نهلی. (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، تشنه. (منتهی الارب). عطشان. (اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، نهلی ̍
لغت نامه دهخدا
نهلان
آشامنده، تشنه، سیراب از واژگان دو پهلو
تصویری از نهلان
تصویر نهلان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نالان
تصویر نالان
نالنده، ناله کنان
فرهنگ فارسی عمید
(ذُ)
تثنیۀ ذهل. و چون ذهلان گویند به صورت مثنی، مراد ذهل بن شیبان و ذهل بن ثعلبه بن عکابه باشند که دو قبیله از ربیعهاند
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام کوهی است و بعضی گویند ولایت است و بعضی دیگر گویند نام جایی و مقامی است نزدیک بکوه الوند. (از برهان). نام کوه، و شاید که بدل از سیلان باشد. (غیاث). نام کوهی است. (جهانگیری) (تاج العروس). کوهی است، اما صحیح آن ثهلان است چنانکه در قاموس آورده عربی است و شاید معرب کرده باشند. (انجمن آرا) (آنندراج). کوهی است، اما در قاموس ثهلان آورده و این صحیح است. (رشیدی). در جای دیگر نیافتم و گمان میکنم تصحیف ’ثهلان’ باشد که کوهی است عظیم بنی نمیر را در ناحیۀ شریف. (از یادداشت مؤلف) :
عمان و محیط و نیل و جیحون
جودی و حری و قاف و شهلان.
خاقانی (از حاشیۀ برهان چ معین).
با سنگ گهر بگاه احسان
جودی و حری و قاف و شهلان.
خاقانی.
شراری جهد زآهن نعل اسبش
که حراقش اروند و شهلان نماید.
خاقانی.
پیش آن بادپرستان بشکوه
کوه شهلان شوم ان شأاﷲ.
خاقانی.
ز اختران هدی او چو آفتاب آمد
ز راسخان علوم او چو کوه شهلان بود.
شرف شفروه.
و رجوع به ثهلان و ترجمه تاریخ یمینی ص 158 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قبیله ای است از یمن که از اولاد کهلان بن سبا هستند. (منتهی الارب). نام قبیله ای از تازیان یمن. (ناظم الاطباء). قبیلۀ دوم از قحطانیان، و آنان فرزندان کهلان بن سباء هستند و همه شاخه های آن از زید بن کهلان منشعب گردیده است. (از صبح الاعشی ج 1 ص 318). نام یکی از هفت قبیلۀ سباء. رجوع به سباء و رجوع به کتاب صبح الاعشی شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جمع واژۀ کهل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کهل شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
از اعلام مردان عرب است
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
کوهی است عظیم بنی نمیر را در ناحیۀ شریف. (تاج العروس). کوهی است در عالیه. (میدانی). و گویند در بلاد بنی نمیر است. (مراصد الاطلاع). شعرا و نویسندگان بدان تمثل کنند. مثل ثهلان، یعنی باوقار. بارزانت و حلیم و نیز گران چنانکه گویند: اثقل من ثهلان. و بلند و مرتفع:
براند خسرو مشرق بسوی بیلارام
بدان حصاری کز برج او خجل ثهلان.
عنصری.
عمان و محیط و نیل و جیحون
جودی و حری و قاف و ثهلان.
خاقانی.
شراری جهد ز آهن نعل اسبش
که حرّ اقش اروند و ثهلان نماید.
خاقانی.
پیش آن بادپرستان بشکوه
کوه ثهلان شوم انشأاﷲ.
خاقانی.
چون خور بر اسب قلۀ سنجدبش آمدن
از نعل قله، قلۀ ثهلان شکستنش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 530).
حلمش بسوی قلۀ ثهلان نظر نمود
نشمرد جز غبار و کلوخی محقرش.
محمد دقایقی مروزی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثهلان
تصویر ثهلان
نام کوهی است، نام مردی است
فرهنگ لغت هوشیار
نالنده ناله کننده: اگرگویم بنالیدم برافتد که باشد مرد نالان زرد و لاغر. (فرخی. د. 183)، شکایت کننده شاکی، آوازخوان مترنم، مریض بیمار، درحال نالیدن ناله کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقلان
تصویر نقلان
انتقال و از جائی بجائی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالان
تصویر نالان
ناله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نالان
تصویر نالان
نالان
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نالان
تصویر نالان
Whining
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نالان
تصویر نالان
geignant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نالان
تصویر نالان
lloriqueando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نالان
تصویر نالان
ぐずる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نالان
تصویر نالان
شکایت کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نالان
تصویر نالان
บ่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نالان
تصویر نالان
mengeluh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نالان
تصویر نالان
מקטר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نالان
تصویر نالان
抱怨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نالان
تصویر نالان
narzekający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نالان
تصویر نالان
kulalamika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نالان
تصویر نالان
불평하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نالان
تصویر نالان
şikayetçi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نالان
تصویر نالان
গোঁসাই
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نالان
تصویر نالان
resmungando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نالان
تصویر نالان
lamentoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نالان
تصویر نالان
jammernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نالان
تصویر نالان
klagend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نالان
تصویر نالان
стогінний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نالان
تصویر نالان
ныющий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نالان
تصویر نالان
बड़बड़ाना
دیکشنری فارسی به هندی