جدول جو
جدول جو

معنی نهفتن - جستجوی لغت در جدول جو

نهفتن
پوشیده و پنهان کردن، مخفی شدن
در خاک پنهان کردن، به خاک سپردن، دفن کردن
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
نهفتن
(هََ مْ مَ دَ)
پوشیدن. پنهان کردن. (از آنندراج) از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) (ناظم الاطباء). مخفی نمودن. (ناظم الاطباء). نهان کردن. مستور کردن. مکتوم داشتن. کتمان کردن. مستور داشتن. پوشاندن. پوشیده داشتن:
سخنگوی هر گفتنی را بگفت
همه گفت دانا ز نادان نهفت.
بوشکور.
دبیر جهاندیده را خواند و گفت
که راز بزرگان بباید نهفت.
فردوسی.
ندیدم که بر شاه بنهفتمی
وگرنه من این رازکی گفتمی.
فردوسی.
وز آن پس هجیر سپهبدش گفت
که از تو سخن را نباید نهفت.
فردوسی.
اینهمه زاری عاشق بنمود و ننهفت
هیچ معشوقه او را دل و دیده نشکفت.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 190).
گناه بوده بر مردم نهفتن
بسی نیکوتر از نابوده گفتن.
فخرالدین اسعد.
فروغ خور به گل نتوان نهفتن.
فخرالدین اسعد.
سخن تا نگوئی توانیش گفت
ولی گفته را باز نتوان نهفت.
؟ (از کلیله و دمنه).
خود راستی نهفتن هرگز کجا توان.
مسعودسعد.
چو صبح صادق دین را نهفت ظل ابد.
برآمد از پس صبح آفتاب عرش ظلال.
خاقانی.
گفت پیغمبر که هر کو سر نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت.
مولوی.
نیارستم از حق دگر هیچ گفت
که حق ز اهل باطل بباید نهفت.
سعدی.
هم بباید سخن بگفت آخر
مشک را چون توان نهفت آخر.
اوحدی.
طفل را نیست بهتر از دایه
کرک داند نهفتن خایه.
اوحدی.
به مستی توان در اسرار سفت
که در بیخودی راز نتوان نهفت.
حافظ.
ما راز پنهان با یار گفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان.
حافظ.
- اندرنهفتن، پوشیده داشتن. مکتوم داشتن. کتمان کردن:
نگه کرد کسری به داننده گفت
که دانش چرا باید اندرنهفت.
فردوسی.
به آواز شیروی گفتم همی
دگر نامش اندر نهفتم همی.
فردوسی.
- روی نهفتن، غایب شدن:
خلاف دوستی باشد به ترک دوستان گفتن
نبایستی نمودن روی و دیگر بار بنهفتن.
سعدی.
، دفن کردن:
نهفتند صندوق او را به خاک
ندارد جهان از چنین کار باک.
فردوسی.
چنین گفت رومی یکی رهنمای
که ایدر نهفتن ورا (اسکندر را) نیست رای.
فردوسی.
، مخفی شدن. پنهان گشتن. (ناظم الاطباء). پوشیده شدن. پنهان شدن. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، زیبا گشتن. جمیل شدن. (ناظم الاطباء) ؟
لغت نامه دهخدا
نهفتن
پوشیده کردن پنهان ساختن: (بخورشید رویان سپهدار گفت که این خواب را باز باید نهفت) (شا. بخ. 38: 1)، پوشیده شدن پنهان شدن
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
فرهنگ لغت هوشیار
نهفتن
((نُ یا نِ هُ تَ))
پنهان کردن، پوشیده شدن، پنهان شدن
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
فرهنگ فارسی معین
نهفتن
اختفاء، اخفاء
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
نهفتن
اختفا، پنهان کردن، پوشاندن، پوشیدن، مخفی کردن، نهان کردن
متضاد: افشا، فاش کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهشتن
تصویر نهشتن
نهادن، گذاشتن، نشاندن، نصب کردن
رسوب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
پوشیده، پنهان، مخفیانه، ناشناخته، راز، غایب
فرهنگ فارسی عمید
(لَسَ / لَ)
نانهفتن. پنهان نکردن. مقابل نهفتن. رجوع به نهفتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
پوشیده، پنهان: (تا مردسخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد) (گلستان. چا. فروغی. بخ. 15)، در پنهانی مخفیانه: (ترکان خاتون کربوغا را نهفته به اصفهان فرستاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهستن
تصویر نهستن
نهادن، نشاندن و نصب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
((نُ هُ تِ))
پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
مخفی، بالقوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
مختفي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
Latently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latentement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latentemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
gizli bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
پوشیدہ طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
อย่างแฝงเร้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
באופן חבוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
潜在的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
潜在地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
kwa siri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
잠재적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
অন্তর্নিহিতভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
secara laten
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latentemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
छुपे रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latentemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latent
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
приховано
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
utajenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
скрытно
دیکشنری فارسی به روسی