جدول جو
جدول جو

معنی نهام - جستجوی لغت در جدول جو

نهام
(نُ)
مرغی است یا جغد. (منتهی الارب). پرنده ای است شبه هام و گفته اند جغد است. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). یا نوعی پرنده و یا جغد نر. (از متن اللغه). ج، نهم، پارسای ترسایان که در کلیسا باشد. (منتهی الارب). راهب دیرنشین. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ج، نهم. رجوع به نهامی شود
لغت نامه دهخدا
نهام
(نَ / نُ / نِ)
آهنگر. (منتهی الارب) (آنندراج). حداد. نهامی. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، درودگر. (منتهی الارب) (آنندراج). نجار. نهامی. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نهام
(نَهَْ ها)
شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، میانۀ راه روشن. (منتهی الارب). طریق واضح. مهیع. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
نهام
آهنگر، درودگر، نجار
تصویری از نهام
تصویر نهام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهام
تصویر سهام
(پسرانه)
سهم ها، بهره ها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهام
تصویر رهام
(پسرانه)
نام پسر گودرز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نظام
تصویر نظام
(پسرانه)
مجموعه قوانین یا قواعد یا سنن یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نهال
تصویر نهال
(دخترانه)
نهال، درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نفام
تصویر نفام
تیره رنگ، سیه فام، برای مثال بخیزد یکی تندگرد از میان / که روی اندر آن گرد گردد نفام (دقیقی - ۱۰۳)، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهال
تصویر نهال
درخت تازه روییده یا تازه کاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاب
تصویر نهاب
به غنیمت بردن، غارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاب
تصویر نهاب
غارتگر، غنیمت برنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهار
تصویر نهار
ناهار، گرسنه،
کنایه از کاهش، کاستی، برای مثال ملک برفت و علامت بدان سپاه نمود / بدان زمان که بسیج نهار کرد «نهار» (فرخی - ۵۲)
کنایه از کاهش تن، لاغری
روز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیام
تصویر نیام
غلاف شمشیر و خنجر، در علم زیست شناسی غلاف برگ یا گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاز
تصویر نهاز
بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشرو گله، کنایه از پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
نهادن، سرشت، طبیعت، برای مثال خدای عرش جهان را چنین نهاد «نهاد» / که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد (رودکی - ۴۹۵)، ضمیر، دل، سازمان، مؤسسه، بنیان، اساس، در علوم ادبی مسندٌالیه، روش، طرز، راه ورسم، مراسم، آیین، آداب، مقام، پایگاه، قرار، مواضعه
بافت
ادا کردن، پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظام
تصویر نظام
دستگاه سیاسی، حکومت مثلاً نظام شاهنشاهی، اصول و قواعدی که چیزی بر اساس آن ها نهاده شده است مثلاً نظام آموزشی، سپاه، ارتش، آراستگی، نظم، نظم، شعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغام
تصویر نغام
نفام، تیره رنگ، سیه فام، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهام
تصویر سهام
سهم٢، در علم اقتصاد برگۀ بهادار از سرمایۀ یک کارخانه یا شرکت
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
ناقه منهام، شتر ماده که به راندن زود راه رود. ج، مناهیم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پنهان:
هرچه پنهام کردۀ فلک است
آه خاقانی آشکار کند.
خاقانی.
با اینکه عوام امروز نیز پنهام میگویند این شعر بی مؤید دیگری برای صحت این دعوی کافی نیست چه ممکن است در این شعر پنهان نیز مانند پنهام خوانده شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
نیک آزمند گردیدن به طعام و پر نگردیدن چشم بسیارخوار و سیر نشدن. (از منتهی الارب). نهم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به نهم شود
لغت نامه دهخدا
(نَ می ی / نُ می ی / نِ می ی)
حداد. (متن اللغه) (اقرب الموارد). آهنگر. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). نهام. رجوع به نهام شود، نجار. (اقرب الموارد) (متن اللغه). درودگر. (منتهی الارب). نهام. رجوع به نهام شود
لغت نامه دهخدا
(نِ می ی / نُ می ی)
صاحب دیر و کلیسا. (منتهی الارب). راهب. صاحب دیر. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، راه آسان. (منتهی الارب). طریق سهل. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فهام
تصویر فهام
بسیار دانا بینا بسیار داننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهام
تصویر لهام
لشکر بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهام
تصویر مهام
جمع مهم، ماتکوران جمع مهم کارهای سخت امور عظیم و دشوار: (و به موعد مهام و شیم بارقه شام بر مرقبه انتظار نشسته)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهام
تصویر شهام
بغام یغامه (غول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهام
تصویر سهام
جمع سهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهام
تصویر پنهام
پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهامی
تصویر نهامی
نهامین در فارسی آهنگر، درود گر، دستورز آهنگر حداد، نجار دورد گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظام
تصویر نظام
دستگاه، سازگان، سامانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهان
تصویر نهان
مخفی، مستتر، بطن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
موسسه، ذات
فرهنگ واژه فارسی سره
آهنگر، حداد، نهامین، درودگر، نجار
فرهنگ واژه مترادف متضاد