حلوائی است که آن را از آرد و شکر با عسل و دوشاب پزند و مغز گردکان و بادام و پسته و امثال آن داخل کنندو قند سوده و مشک و گلاب بر آن پاشند و خورند و بعضی گویند میوه های خشک شده داخل کنند. (برهان قاطع). و رجوع به رشیدی و آنندراج و انجمن آرا شود: آتشین رویم ز حلوای شکر وز نمکزی می رود دودم به سر. بسحاق. کاینک از صحن حلاوات برون می آید کاک و فرنی و نمکزی ز بر شیرین کار. بسحاق
حلوائی است که آن را از آرد و شکر با عسل و دوشاب پزند و مغز گردکان و بادام و پسته و امثال آن داخل کنندو قند سوده و مشک و گلاب بر آن پاشند و خورند و بعضی گویند میوه های خشک شده داخل کنند. (برهان قاطع). و رجوع به رشیدی و آنندراج و انجمن آرا شود: آتشین رویم ز حلوای شکر وز نمکزی می رود دودم به سر. بسحاق. کاینک از صحن حلاوات برون می آید کاک و فرنی و نمکزی ز بر شیرین کار. بسحاق
منسوب به نماز. (ناظم الاطباء)، آنچه مربوط به نماز است. (فرهنگ فارسی معین)، شخص نمازگزارنده و آنکه پیوسته نماز می گزارد. (ناظم الاطباء). اهل نماز و طاعت. مؤمن. مقدس: خصیۀ مرد نمازی باشد این. مولوی. ، پاک. پاکیزه. لایق و سزاوار نمازگزارنده. (ناظم الاطباء). طاهر. شسته. پاک. قابل نماز خواندن با آن. (فرهنگ فارسی معین). مطهر. پاک. (یادداشت مؤلف) : چون نمازی و چون حلال بود (جامۀ ژنده) آن مرا جوشن جلال بود. سنائی (از فرهنگ فارسی معین). ز شبنم سبزه نورس نمازی به هم چون دایه و کودک به بازی. ملاطغرا (از آنندراج). ، درست. صحیح. (یادداشت مؤلف) : توئی نماز مرا قبله و اگر از من جزاین سخن شنوی آن سخن نمازی نیست. امیرحسن دهلوی (از آنندراج). چون نیست نماز من آلوده نمازی در میکده زآن کم نشود سوزوگدازم. حافظ
منسوب به نماز. (ناظم الاطباء)، آنچه مربوط به نماز است. (فرهنگ فارسی معین)، شخص نمازگزارنده و آنکه پیوسته نماز می گزارد. (ناظم الاطباء). اهل نماز و طاعت. مؤمن. مقدس: خصیۀ مرد نمازی باشد این. مولوی. ، پاک. پاکیزه. لایق و سزاوار نمازگزارنده. (ناظم الاطباء). طاهر. شسته. پاک. قابل نماز خواندن با آن. (فرهنگ فارسی معین). مطهر. پاک. (یادداشت مؤلف) : چون نمازی و چون حلال بود (جامۀ ژنده) آن مرا جوشن جلال بود. سنائی (از فرهنگ فارسی معین). ز شبنم سبزه نورس نمازی به هم چون دایه و کودک به بازی. ملاطغرا (از آنندراج). ، درست. صحیح. (یادداشت مؤلف) : توئی نماز مرا قبله و اگر از من جزاین سخن شنوی آن سخن نمازی نیست. امیرحسن دهلوی (از آنندراج). چون نیست نماز من آلوده نمازی در میکده زآن کم نشود سوزوگدازم. حافظ
منسوب به نماز آنچه مربوط به نماز است، نمازگزار: صافات... فرشتگان... صف بسته مانندنمازیان، طاهر شسته پاک (قابل نماز خواندن با آن) : دید وقتی یکی پراگنده زنده ای زیر جامه ژنده گفت: این جامه سخت خلقانست گفت: هست آن من چنین زانست... چون نمازی و چون حلال بود آن مرا جوشن جلال بود. (حدیقه)
منسوب به نماز آنچه مربوط به نماز است، نمازگزار: صافات... فرشتگان... صف بسته مانندنمازیان، طاهر شسته پاک (قابل نماز خواندن با آن) : دید وقتی یکی پراگنده زنده ای زیر جامه ژنده گفت: این جامه سخت خلقانست گفت: هست آن من چنین زانست... چون نمازی و چون حلال بود آن مرا جوشن جلال بود. (حدیقه)