لبّاد. (دهار). نمدساز. کسی که نمد می سازد. (ناظم الاطباء). نمدمال: ای خواجه بگذر از زنخ و گرد ریش گرد ایام موی تاب و نمدگر هبا مکن. امیرخسرو (از آنندراج)
لَبّاد. (دهار). نمدساز. کسی که نمد می سازد. (ناظم الاطباء). نمدمال: ای خواجه بگذر از زنخ و گرد ریش گرد ایام موی تاب و نمدگر هبا مکن. امیرخسرو (از آنندراج)
آنکه پشم و کرک را بمالد و نمد سازد. چون یار جفا پیشه نمد مال بود ما پیر نمد پوش و قلندر باشیم. (مجمع الاصناف. نسخه نفیسی متعلق بکتابخانه مرکزی دانشگاه شماره 620)
آنکه پشم و کرک را بمالد و نمد سازد. چون یار جفا پیشه نمد مال بود ما پیر نمد پوش و قلندر باشیم. (مجمع الاصناف. نسخه نفیسی متعلق بکتابخانه مرکزی دانشگاه شماره 620)
همدیگر. یک دیگر. (یادداشت مؤلف). با هم. (آنندراج) : برنیایم یک تنه با سه نفر پس ببرّمشان نخست از همدگر. مولوی. خرده کاری بود و تفریقش خطر همچو اوصال بدن با همدگر. مولوی
همدیگر. یک دیگر. (یادداشت مؤلف). با هم. (آنندراج) : برنیایم یک تنه با سه نفر پس ببرّمْشان نخست از همدگر. مولوی. خرده کاری بود و تفریقش خطر همچو اوصال بدن با همدگر. مولوی