جدول جو
جدول جو

معنی نمایه - جستجوی لغت در جدول جو

نمایه(نُ / نِ / نَ یَ / یِ)
مانند. نمونه.
- هم نمایه، همانند. هم نشین. همراه. (انجمن آرا) (آنندراج) :
ای همه ساله هم نمایۀ دیو
بوده از بهر طمع دایۀ دیو.
سنائی (از انجمن آرا) (از آنندراج).
، شکل. تصویر. نقشه. نمایش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نمایه((نَ یِ))
فهرستی (از آگاهی های کتاب شناسی یا مراجع و مآخذ) که معمولاً براساس حروف الفبایی در پایان یا آغاز کتابی مرتب شده باشد
فرهنگ فارسی معین
نمایه
ایندکس
تصویری از نمایه
تصویر نمایه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفایه
تصویر نفایه
چیزی که آن را به واسطۀ پستی از چیز دیگر جدا کنند و دور بیندازند، ناسره، پست، زبون، برای مثال با مردم «نفایه» مکن صحبت / زیرا که از نفایه بیالایی (ناصرخسرو - ۷)، سخن ناشایست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمایم
تصویر نمایم
سخن چینی ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفایه
تصویر نفایه
تیره و تاریک، تیره رنگ، تیرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامیه
تصویر نامیه
قوه ای که موجب رشد و نمو می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
نشان دادن، جلوه، منظره، در تئاتر بازی در تماشاخانه، تئاتر
فرهنگ فارسی عمید
نامیه در فارسی مونث نامی بالنده کوالیده، آفریده، رویشی رستنی مونث نامی بالنده نموکننده: (این ساعت دراین فصل... نامه زوال نامیه خواندن گیرند، { آفرینش خدای خلق خدای، نبات رستنی رویشی. یا قوت (قوه) نامیه. یا روح نامیه. یانفس نامیه
فرهنگ لغت هوشیار
تیراندازی، پرتاباندن، چفته زدن، یله کردن، چیره کردن تیر انداختن، تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمایه
تصویر عمایه
گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
نفایه در فارسی دور انداختنی آخال، نبهره ناسره هر چیز که بسبب فساد و پستی و بی قیمتی بدور انداخته شود، نبهره ناسره. همه گشته نفایه سیم و دغل آنکه گفتش خدای: بل هم اضل. (حدیقه. مد. 678)، جمع نفایات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایم
تصویر نمایم
جمع نمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
ارائه، عرض، نشان دادن، جلوه و منظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکایه
تصویر نکایه
نکایت در فارسی پیروزی بر دشمن، کشتن زخم رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
نهایت در فارسی فرجام بافدم هم چنان سرمه که دخت خوبروی هم بسان گرد بر دارد ازوی گر چه هر روزاندکی بر داردش بافدم روزی به پایان آردش (رودکی) چه بایدت کردن چنین بافدم مگر خانه روبی چوروبه به دم (ابوشکور بلخی)
فرهنگ لغت هوشیار
((نُ یا نَ یِ))
هرچیزی که آن را به سبب پستی و بی قیمتی از چیز دیگر جدا کرده و به دور اندازند، نبهره، ناسره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقایه
تصویر نقایه
((نُ یَ))
پاکیزه شدن، برگزیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمایه
تصویر رمایه
((رِ یِ))
تیر انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
چیزی را به تماشا گذاشتن، تئاتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامیه
تصویر نامیه
((یِ))
مؤنث نامی، قوه ای که موجب رشد و نمو می شود، جمع نوامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همایه
تصویر همایه
ائتلاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
عرضه، بروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
Exponential
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
Display, Demonstration, Spectacle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
exponencial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
demonstração, exibição, espetáculo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
exponencial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
demostración, exhibición, espectáculo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
wykładniczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
demonstracja, wyświetlanie, widowisko
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
экспоненциальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
демонстрация , отображение , зрелище
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
експоненціальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نمایش
تصویر نمایش
демонстрація , відображення , видовище
دیکشنری فارسی به اوکراینی