- نقاب
- نقب زننده،، کاوش کننده
معنی نقاب - جستجوی لغت در جدول جو
- نقاب
- نقب ها، سوراخ ها و راههای باریک در زیر زمین، جمع واژۀ نقب
- نقاب
- پرده که به رخ آویزند یا بر چیز نفیس اندازند
- نقاب ((نِ))
- روی بند، پارچه ای که با آن چهره را بپوشانند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رئیس و نقیب قوم شدن، پیشوایی، رهبری
نقابت در فارسی مهتری پیشوایی سالاری سرپرستی سر گروهی، ستودگی، در تازی نوین با هماد
پیشوائی، رهبری
جمع نقب، سوراخ ها، جمع نقاب، روبندها دربانی گشتن و رفتن
شهباز، آگفت
نگارگر
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
آتش افروزینه
پیرایه بند، سپیدی بن ناخن
پنبه خون آلوده که زن شوی مرده بر سر نهد و گوشه آن از رو بنده بیرون کند تا بیننده بداند که او شوی از دست داده است، جمع سقب، کره اشتران نر، ستون های تاژ، شاخه های کشن
جمع شقب یا شقب، مغاک ها دره ها
رو به رو شدن به هم نزدیک شدن
غارتگر، غنیمت برنده
به غنیمت بردن، غارت کردن
منتقد آثار ادبی، جداکنندۀ خوب از بد، کسی که درم و دینار را وارسی کند و سره و ناسره را از هم جدا کند
بزرگ، سرپرست، ضامن و رئیس قوم، مهتر قوم
بهله، دستکش چرمی که در قدیم شکارچیان به دست می کردند برای نگاه داشتن باز بر روی دست، نکاپ، نکاف
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
کینه و دشمنی، نزاع و جدال، گفتگو و ستیزه کردن
بانگ کردن کلاغ، بانگ کلاغ که به فال بد بگیرند
کسی که روی سنگ یا چوب کنده کاری و نقاشی می کند
کنجکاو در امور و اخبار
کسی که دف یا دهل می زند
کنجکاو در امور و اخبار
کسی که دف یا دهل می زند
سزای گناه و کار بد کسی را دادن، جزای کردار بد، عذاب
جمع واژۀ عقبه، راه های سخت کوهستانی، گردنه ها
جمع واژۀ عقبه، راه های سخت کوهستانی، گردنه ها
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
پرندۀ شکاری بزرگ با چنگال های قوی و چشم های تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار می کند، دال، دالمن،
در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی است
در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی است
کسی که چیزهایی را از محلی به محل دیگر نقل کند، داستان سرا، قصه گو، کسی که در اماکن عمومی قصه گویی می کند خصوصاً داستان های شاهنامه
کسی که صورت کسی یا چیزی را بر روی کاغذ یا چیز دیگر نقش کند، صورتگر، چهره پرداز، کارگری که در و دیوار ابنیه را رنگ آمیزی می کند
رقبه ها، گردنها، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد، جمع واژۀ رقبه
شکنجه کردن، مواخذه کردن کسی را بر گناه، جزای بدی، پاداش بدی، عذابی است که بدنبال ازتکاب گناه در آخرت دامنگیر انسان میشود
چنگال شیر، زه کمان
آنکه بحث میکند از خبر و می کاود آنرا، کاونده