جدول جو
جدول جو

معنی نق - جستجوی لغت در جدول جو

نق
نق زدن، نق زدن مثلاً بهانه جویی کردن و غر زدن، غرغر کردن، نق نق کردن مثلاً نق زدن
تصویری از نق
تصویر نق
فرهنگ فارسی عمید
نق
نادرست نویسی نغ پارسی است بهانه جویی، غرغر
تصویری از نق
تصویر نق
فرهنگ لغت هوشیار
نق
((نِ))
غرغر، بهانه، بهانه جویی
تصویری از نق
تصویر نق
فرهنگ فارسی معین
نق
غر، غرغر، غرولند، لندش، نق نق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقی الدین
تصویر نقی الدین
(پسرانه)
برگزیده در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نقی
تصویر نقی
(پسرانه)
پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نقره
تصویر نقره
(دخترانه)
فلزی گرانبها نرم و سفید که در ساختن زیورآلات، آینه به کار می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نقدعلی
تصویر نقدعلی
(پسرانه)
مرکب از نقد (ارزیابی و سنجش سره از ناسره) + علی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نقطه مرده
تصویر نقطه مرده
نقطه مرده (Dead Spot) در زبان سینما و تئاتر، به یک مفهوم خاص اشاره دارد که به طور عمومی به مکانی یا وضعیتی اطلاق می شود که به نظر می رسد فاقد فعالیت و جذابیت است و نمی تواند به طور موثر بر روی بیننده یا نماینده تأثیر بگذارد. این مفهوم در دو زمینه مختلف ممکن است مورد استفاده قرار گیرد:
در سینما و تئاتر، نقطه مرده به معنی بخشی از صحنه یا نمایش است که نقطه اوج یا تنش را ندارد و برای بیننده جذابیت یا اهمیت خاصی ندارد. این می تواند به دلیل عدم فعالیت یا کندی در جریان داستان، عدم تعامل مناسب بین کاراکترها یا حتی طراحی نورپردازی یا تنظیمات غیرمناسب باشد.
ناحیه ای در صحنه که در آن هیچ اتفاقی نمی افتد.
نقطه ای در ناحیه ای که در آن ارتعاش های صوتی همدیگر را حذف می کنند.
جایی از فیلم نامه که هیجان، جذابیت یا کنش کمی دارد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نقاب متحرک
تصویر نقاب متحرک
فرایندی در جلوه های ویژه که در آن، عناصری از تصاویر مختلف کنار هم قرار می گیرند و تصویری ترکیبی ساخته می شود. با این فرایند همچنین می توان، نمای زنده ای را که فیلم برداری شده با پس زمینه ای که در جای دیگری فیلم برداری شده، یا ماکت های عروسکی ترکیب کرد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نقاب پرده ای
تصویر نقاب پرده ای
وسیله ایی که درون دوربین و جلوی صفحه کانونی (ناحیه پشت عدسی که فیلم معمولا آنجا قرار می گیرد) کار گذاشته می شود تا به این ترتیب، مانع از آن شود که بخشی از تصویر روی فیلم ضبط شود. این ناحیه نور نخورده را در مرحله بعد می توان با تصویر یا بخشی از تصویری که جداگانه فیلم برداری شده، پر کرد. با چنین روشی می توان عناصر مجزای تصویر را ترکیب کرد و به یک تصویر مرکب رسید، برای نمونه تصویری مرکب از حرکت زنده و نقاشی متحرک.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نقطه اوج
تصویر نقطه اوج
نقطه اوج (Climax) به طور عمومی به لحظه ای اشاره دارد که در یک داستان، فیلم، نمایش، یا هر نوع اثر هنری دیگر، نقطه ای است که بیشترین تنش، تعامل یا اتفاقات مهم و برگرداننده رخ می دهد. این نقطه معمولاً به عنوان اوج نزدیک به پایان داستان به وجود می آید و غالباً به خودی خود تغییرات بزرگی را برای شخصیت ها و داستان به همراه دارد.
ویژگی های نقطه اوج:
1. ارتقاء تنش : در این نقطه، تنش و جذابیت داستان به حداکثر می رسد و احساسات تماشاگر به شدت تحریک می شود.
2. تغییرات کلیدی : شخصیت ها یا موقعیت ها در این نقطه از داستان به چالش کشیده می شوند و تغییرات مهمی را تجربه می کنند.
3. بیشینه نقاط اوج : این نقطه می تواند شامل اتفاقات مانند برخوردهای کلامی یا جسمانی، تصمیم گیری های مهم، یا تحولات ناگهانی دیگر باشد که تاثیر عمیقی بر داستان دارند.
نقطه اوج مهمترین جزء در ساختار داستان است که تماشاگر را به شدت جذب می کند و به وضوح به نمایانگری از تلاش های شخصیت ها و اهداف آن ها می پردازد.
در اصل واژه ای یونانی است به معنای نردبان که در سینما در موارد زیر به کار می رود: 1- نقطه اوج پیچیدگی قصه که ماجرا از آن فراتر نمی رود و به تدریج فرو می نشیند. 2- نقطه اوج توجه و علاقه بیننده در یک فیلم. هر دو نوع نقطه اوج نامبرده شده در اواخر فیلم رخ می دهند ولی الزاما هم زمان نیستند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نقیصه
تصویر نقیصه
خوی و عادت زشت، خصلت بد، عیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقصان
تصویر نقصان
کمی، کاستی، کم، ناقص، زیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاب
تصویر نقاب
نقب زننده،، کاوش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقره خنگ
تصویر نقره خنگ
اسب سفید به رنگ نقره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقی
تصویر نقی
پاک وپاکیزه، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقره
تصویر نقره
فلزی سفید رنگ، براق، چکش خور و رسانای قوی حرارت و الکتریسیته که در حرارت ۹۲۴ درجۀ سانتی گراد ذوب می شود که می توان از آن ورقه های نازک یا مفتول های باریک درست کرد و برای ساختن مسکوکات، ظرف های گران بها و آب نقره دادن به فلزات به کار می رود و برای محکم تر شدن آن را با مس ترکیب می کنند و به صورت آلیاژ به کار می برند، سیم
نقرۀ شاخ دار: سیم شاخ دار، نقرۀ پاکیزه و بی غش، نقرۀ خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقره فام
تصویر نقره فام
سفید مانند نقره، به رنگ نقره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقشه
تصویر نقشه
نگاره، ره نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقطه نظر
تصویر نقطه نظر
دیدگاه، نگرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقطه عطف
تصویر نقطه عطف
چرخشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقطه ضعف
تصویر نقطه ضعف
آسیب گاه، سست نا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقطه ثقل
تصویر نقطه ثقل
گرانیگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقص
تصویر نقص
کاستی، کمی، کمبود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقل
تصویر نقل
باز گفت، بازگویی، گزک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقل کردن
تصویر نقل کردن
باز گفتن، بازگوکردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقیصه
تصویر نقیصه
کاستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقاش
تصویر نقاش
نگارگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقاشی
تصویر نقاشی
نگارگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقاله
تصویر نقاله
گونیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقره
تصویر نقره
سیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقره یی
تصویر نقره یی
سیمین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقش
تصویر نقش
نگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقش داشتن
تصویر نقش داشتن
دست داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره