جدول جو
جدول جو

معنی نقره فام

نقره فام
سفید مانند نقره، به رنگ نقره
تصویری از نقره فام
تصویر نقره فام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نقره فام

نقره فام

نقره فام
نقره گون. به رنگ نقره. نقره ای. نقره رنگ. سیم فام. سیمگون
لغت نامه دهخدا

نقره کار

نقره کار
کسی که پیشه اش ساختن اشیا و ظروف از نقره است، نقره ساز، آنکه اشیا و ظروف را آب نقره می دهد
نقره کار
فرهنگ فارسی عمید

نقره کار

نقره کار
نقره سازی. عمل و شغل نقره ساز. کسی که اشیا وظروف نقره سازد نقره ساز، کسی که اشیا و ظروف را آب نقره دهد مفضض
فرهنگ لغت هوشیار

نقره داغ

نقره داغ
نکره داغ بد گند پول چای پارک پاره جریمه پولی پول داغ، باج رشوه
نقره داغ
فرهنگ لغت هوشیار

تیره فام

تیره فام
تاریک و سیاه رنگ. تیره رنگ. تیره فش:
هوا تیره فام و زمین تیره گشت
دو دیده در او اندرون خیره گشت.
فردوسی.
به پند منادی نشد شاه رام
به روز سپید و شب تیره فام.
فردوسی.
من این کرده وز شب جهان تیره فام
که داند که من که و راهم کدام.
اسدی (گرشاسب نامه).
سپهبد چو دید آسمان تیره فام
بزد بر سر اسب جنگی لگام.
اسدی (گرشاسب نامه).
جویست و جر پردۀ عبرت ز دردها
ره پر زجر و جوی و هوا سرد وتیره فام.
ناصرخسرو (دیوان ص 260).
، کنایه از شب:
به گوهر فروزد دل تیره فام
مگر شبچراغش از اینست نام.
نظامی
لغت نامه دهخدا

نقره کار

نقره کار
آنکه از نقره ظروف و آلات و زیورها سازد. که ظروف را آب نقره دهد. نقره ساز
لغت نامه دهخدا