جدول جو
جدول جو

معنی نفیذ - جستجوی لغت در جدول جو

نفیذ
(نَ)
کار روان و مطاع. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنفیذ
تصویر تنفیذ
امضا کردن و فرستادن حکم یا نامه، اجرا کردن و روان کردن فرمان و نامه، نفوذ کردن و گذشتن در چیزی، مثل گذشتن تیر از نشانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفیر
تصویر نفیر
ناله و زاری و فریاد
در موسیقی گوشه ای در دستگاه های همایون و راست پنجگاه
در موسیقی بوق یا شیپوری که از شاخ حیوانات ساخته می شد
کنایه از هجوم، حمله
نفیر عام: کنایه از قیام همۀ مردم برای جنگ با دشمن
فرار کننده، گریزنده، رمنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
بسیار نافذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبیذ
تصویر نبیذ
نبید، شراب، شراب خرما، شراب انگور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
فرو رفتن در چیزی، کنایه از تاثیر گذاشتن بر کسی، کنایه از راه یافتن پنهانی در گروهی یا جایی به منظور هدفی، کنایه از ورود به مکانی به وسیلۀ غلبه، پیش روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
مال بسیار، هر چیز گران مایه و مرغوب، گران بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
جاری بودن امر و حکم، فرو رفتن و گذشتن چیزی از چیز دیگر مثل فرو رفتن تیر در هدف و گذشتن از آن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ یَ)
فرستادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، روان کردن فرمان. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد) : و تنفیذ این معانی به شمشیر. (کلیله و دمنه). چه تنفیذ شرایع دین و اظهار طرایق... بی سیاست پادشاه دیندار صورت نبندد. (کلیله و دمنه).
حکم تو هر جا رسید از پی تنفیذ آن
گرد کمر برزند دامن خود کوهسار.
خاقانی.
، روان کردن نامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نفیز
تصویر نفیز
هموشت (همرقص پای رقص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفیذ
تصویر تنفیذ
فرستادن، روان کردن فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
رواکی روانی ژرانی، در آیش خلیدن خلش گهی از بهر او خوابش رمیده گهی خارش به دست اندر خلیده (گرگانی ویس و رامین)، هنایش کار سازی فرو رفتن تیر در هدف، اثر کردن تاثیرکردن، یانفوذکلمه. تاثیر کلام: نفوذ کلمه... بحدیست که در همان اولین مرحله آشنایی طرف را مسحور خود میکند، جاری شدن حکم و فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفیر
تصویر نفیر
شیپور، بانگ بلند نای، فریاد، آواز ناله، خروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقیذ
تصویر نقیذ
رهانیده آزاده شده رهایی یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
گرانمایه و مرغوب و نیکو از هر چیزی، قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته نیپیتا نبید نبیذ بگنی افشرده می خرما آب افشرده که ازحبوب وجزآن گیرند، شراب خرما، خمری که ازفشرده انگور سازند: بدست راست شراب وبدست چپ زلفین همی خوریم وهمی بوسه می دهیم بدنگ. نبیذوبوسه تودانی همی چه نیک بود یکی نبیذودوصدبوسه وشراب زرنگ. (منوچهری. د. چا. 222: 2) یانبیذخام. خام می می خام مقابل می پخته میفختج. برسماع چنگ اوبایدنبیذ (نبید) خام خورد می خوش آمدخاصه اندرمهرگان بابانگ چنگ. (منوچهری. د. چا. 50: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
روائی، جریان، درگذر زندگی، نفوذ، تاتیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
((نِ))
فرو رفتن و درگذشتن چیزی از چیز دیگر، جاری شدن فرمان، عبور کردن تیر از نشانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبیذ
تصویر نبیذ
((نَ))
نبید، شراب، شراب خرما یا کشمش، جمع انبذه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنفیذ
تصویر تنفیذ
((تَ))
نفوذ دادن، روان و اجرا کردن فرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
((نُ))
اثر کردن در چیزی، داخل شدن در چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفیر
تصویر نفیر
((نَ))
بوق، شیپور، بانگ بلند، ناله و زاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
((نَ))
گرانمایه، قیمتی، نیکو، مرغوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفیس
تصویر نفیس
باارزش، گرانمایه، ارزنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
راهیابی، رخنه، رهیافت، فروروی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
Encroachment, Percolation, Permeation, Pervasiveness, Infiltration, Influence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltration, influence, empiètement, percolation, perméation, omniprésence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltração, influência, invasão, percolação, permeação, pervasividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltración, influencia, invasión, percolación, permeación, omnipresencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltracja, wpływ, wtargnięcie, perkolacja, przenikanie, wszechobecność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
инфильтрация , влияние , вторжение , фильтрация , проникновение , повсеместность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
інфільтрація , вплив , вторгнення , фільтрація , проникнення , повсюдність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltratie, invloed, inbreuk, percolatie, doordringing, alomtegenwoordigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
Infiltration, Einfluss, Eindringen, Perkolation, Durchdringung, Allgegenwart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltrazione, influenza, invasione, percolazione, permeazione, pervasività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی