- نفی
- نایش
معنی نفی - جستجوی لغت در جدول جو
- نفی
- مقابل اثبات، رد کردن، راندن کسی از شهر خودش، تبعید، نیستی، نابودی
- نفی
- نیست شدن، رانده و دور شدن، انکار چیزی کردن
- نفی ((نَ))
- دور کردن، راندن
- نفی
- Negation
- نفی
- negação
- نفی
- zaprzeczenie
- نفی
- отрицание
- نفی
- заперечення
- نفی
- ontkenning
- نفی
- Verneinung
- نفی
- negación
- نفی
- négation
- نفی
- negazione
- نفی
- नकारात्मकता
- نفی
- অস্বীকৃতি
- نفی
- penolakan
- نفی
- kukanusha
- نفی
- שלילה
- نفی
- การปฏิเสธ
- نفی
- نفيٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باارزش، گرانمایه، ارزنده
مال بسیار، هر چیز گران مایه و مرغوب، گران بها
گرانمایه و مرغوب و نیکو از هر چیزی، قیمتی
هموشت (همرقص پای رقص)
شیپور، بانگ بلند نای، فریاد، آواز ناله، خروش
ناله و زاری و فریاد
در موسیقی گوشه ای در دستگاه های همایون و راست پنجگاه
در موسیقی بوق یا شیپوری که از شاخ حیوانات ساخته می شد
کنایه از هجوم، حمله
نفیر عام: کنایه از قیام همۀ مردم برای جنگ با دشمن
فرار کننده، گریزنده، رمنده
در موسیقی گوشه ای در دستگاه های همایون و راست پنجگاه
در موسیقی بوق یا شیپوری که از شاخ حیوانات ساخته می شد
کنایه از هجوم، حمله
نفیر عام: کنایه از قیام همۀ مردم برای جنگ با دشمن
فرار کننده، گریزنده، رمنده
نایی