جدول جو
جدول جو

معنی نفی - جستجوی لغت در جدول جو

نفی
مقابل اثبات، رد کردن، راندن کسی از شهر خودش، تبعید، نیستی، نابودی
تصویری از نفی
تصویر نفی
فرهنگ فارسی عمید
نفی
(نَ فی ی)
کفک که دیگ جوشان فرواندازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کفی که از دیگ در حال جوشیدن فروریزد. (ناظم الاطباء) ، آب که از رسن دلو چکد. (منتهی الارب) (ازآنندراج). آبی که از ریسمان دول چکد. (ناظم الاطباء) ، سنگریزه و جز آن که از سم ستور پراکنده گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آردی که سنگ آسیا به اطراف پراند. (اقرب الموارد). آرد که آسیا می اندازد. (مهذب الاسماء) ، سپر برگ خرما. سپر از برگ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج). سپر از برگ خرما ساخته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خاک و گرد گردآمده از باد در بنهای درختان. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکی که باد در بن درختان گرد آورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ردی و هیچکاره از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نفاء. (اقرب الموارد). نفاه. نفایه. نفاوه. نفوه. (متن اللغه). رجوع به نفاء و نفاه شود، گروهی که جدا شود از لشکر گران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، وعید. (اقرب الموارد). رجوع به نفی شود، نفی المطر، ما ینفیه و یرشه. (منتهی الارب). آنچه راکه از باران باد پراکنده می کند. (ناظم الاطباء) ، ابن نفی، آنکه او را پدرش از خانه بدر کرده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نفی
(نَفْ فی ی)
سفره مانندی است که بر آن پست را بیزند. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نفیه. نفّیّه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نفی
نیست شدن، رانده و دور شدن، انکار چیزی کردن
تصویری از نفی
تصویر نفی
فرهنگ لغت هوشیار
نفی
((نَ))
دور کردن، راندن
تصویری از نفی
تصویر نفی
فرهنگ فارسی معین
نفی
نایش
تصویری از نفی
تصویر نفی
فرهنگ واژه فارسی سره
نفی
انکار، باطل، بطلان، رد، نسخ، منع، نهی، تبعید، طرد
متضاد: اثبات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نفی
النّفي
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به عربی
نفی
Negation
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نفی
négation
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نفی
negación
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نفی
negação
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نفی
zaprzeczenie
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به لهستانی
نفی
отрицание
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به روسی
نفی
заперечення
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نفی
ontkenning
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به هلندی
نفی
تفریق، نفی
دیکشنری اردو به فارسی
نفی
نفی
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به اردو
نفی
การปฏิเสธ
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به تایلندی
نفی
שלילה
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به عبری
نفی
否定
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نفی
否定
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به چینی
نفی
kukanusha
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نفی
부정
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به کره ای
نفی
Verneinung
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به آلمانی
نفی
penolakan
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نفی
অস্বীকৃতি
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به بنگالی
نفی
नकारात्मकता
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به هندی
نفی
negazione
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نفی
inkâr
تصویری از نفی
تصویر نفی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حنفی
تصویر حنفی
یکی از چهار مذهب اهل سنت که بر قیاس اتکا می کرده اند، هر یک از پیروان دین مذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفی
تصویر منفی
دور شده، رانده شده، نیست شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنفی
تصویر حنفی
نسبی است به بنی حنفیه، (پیروان محمد حنفیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفی
تصویر انفی
زداینده تر، باز دارنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منفی
تصویر منفی
نایی
فرهنگ واژه فارسی سره