- نفوع (نَ)
مرد بسیارسود. (منتهی الارب) (آنندراج). کثیرالنفع. (اقرب الموارد). ج، نفع
معنی نفوع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرو رفتن در چیزی، کنایه از تاثیر گذاشتن بر کسی، کنایه از راه یافتن پنهانی در گروهی یا جایی به منظور هدفی، کنایه از ورود به مکانی به وسیلۀ غلبه، پیش روی
(مَ)
لغت نامه دهخدا
منتفع. متمتع. برخوردار. بهره مند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : چرا مردمان دگر شهرها چنانکه ایشان، تا منفوع شدندی به ایمان چنانکه قوم یونس. (تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 361 چ علمی)
رواکی روانی ژرانی، در آیش خلیدن خلش گهی از بهر او خوابش رمیده گهی خارش به دست اندر خلیده (گرگانی ویس و رامین)، هنایش کار سازی فرو رفتن تیر در هدف، اثر کردن تاثیرکردن، یانفوذکلمه. تاثیر کلام: نفوذ کلمه... بحدیست که در همان اولین مرحله آشنایی طرف را مسحور خود میکند، جاری شدن حکم و فرمان
((نُ))
فرهنگ فارسی معین
رمیدن، دور شدن، حرکت کردن حاجیان از منی به سوی مکه، روز (یوم)، روز 12 ذیحجه که حاجیان از منی به سوی مکه حرکت کنند، رمیدگی
Encroachment, Percolation, Permeation, Pervasiveness, Infiltration, Influence
infiltração, influência, invasão, percolação, permeação, pervasividade
infiltración, influencia, invasión, percolación, permeación, omnipresencia
infiltracja, wpływ, wtargnięcie, perkolacja, przenikanie, wszechobecność
инфильтрация , влияние , вторжение , фильтрация , проникновение , повсеместность
інфільтрація , вплив , вторгнення , фільтрація , проникнення , повсюдність
infiltratie, invloed, inbreuk, percolatie, doordringing, alomtegenwoordigheid
Infiltration, Einfluss, Eindringen, Perkolation, Durchdringung, Allgegenwart