جدول جو
جدول جو

معنی نفوح - جستجوی لغت در جدول جو

نفوح
(نَ)
ناقه ای که شیرش بی دوشیدن روان شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کمان دوراندازنده تیر را. (منتهی الارب) (آنندراج). قوس طروح که تیر را به فاصله ای بعید پرتاب کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفور
تصویر نفور
رمنده، گریزنده
بیزار، نفرت انگیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
فرو رفتن در چیزی، کنایه از تاثیر گذاشتن بر کسی، کنایه از راه یافتن پنهانی در گروهی یا جایی به منظور هدفی، کنایه از ورود به مکانی به وسیلۀ غلبه، پیش روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصوح
تصویر نصوح
ناصح، نصیحت کننده، پند دهنده، دوست بی ریا و صادق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفوس
تصویر نفوس
نفس ها، جان ها، تن ها، جسدها، خون ها، جمع واژۀ نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفور
تصویر نفور
رمیدن، بیرون رفتن، دور شدن، روان شدن حجاج از منی به سوی مکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفوه
تصویر نفوه
بد دل و سست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصوح
تصویر نصوح
نصیحت کننده، پند دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
رواکی روانی ژرانی، در آیش خلیدن خلش گهی از بهر او خوابش رمیده گهی خارش به دست اندر خلیده (گرگانی ویس و رامین)، هنایش کار سازی فرو رفتن تیر در هدف، اثر کردن تاثیرکردن، یانفوذکلمه. تاثیر کلام: نفوذ کلمه... بحدیست که در همان اولین مرحله آشنایی طرف را مسحور خود میکند، جاری شدن حکم و فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفور
تصویر نفور
گریزان، شموس، نافر، رمنده، گریزنده، دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفوس
تصویر نفوس
جمع نفس
فرهنگ لغت هوشیار
پرشدن آوند، پر کردن آوند را، شکم به شکم زاییدن، برداشتن و بردن چنان که باد پنبه را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجوح
تصویر نجوح
دریای پر بانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنوح
تصویر فنوح
کم نوش: اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفوح
تصویر صفوح
جوانمرد بخشنده عفو کننده، غفور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفوح
تصویر سفوح
جمع سفح، سنگ های لیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
((نُ))
اثر کردن در چیزی، داخل شدن در چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصوح
تصویر نصوح
((نَ))
نصیحت کننده، اندرزگو، توبه خالص و حقیقی که شکسته نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفوس
تصویر نفوس
((نُ))
جمع نفس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفور
تصویر نفور
((نُ))
رمیدن، دور شدن، حرکت کردن حاجیان از منی به سوی مکه، روز (یوم)، روز 12 ذیحجه که حاجیان از منی به سوی مکه حرکت کنند، رمیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفور
تصویر نفور
((نَ))
رمنده، دور شونده، نفرت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
راهیابی، رخنه، رهیافت، فروروی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
Encroachment, Percolation, Permeation, Pervasiveness, Infiltration, Influence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltration, influence, empiètement, percolation, perméation, omniprésence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltração, influência, invasão, percolação, permeação, pervasividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltración, influencia, invasión, percolación, permeación, omnipresencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltracja, wpływ, wtargnięcie, perkolacja, przenikanie, wszechobecność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
инфильтрация , влияние , вторжение , фильтрация , проникновение , повсеместность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
інфільтрація , вплив , вторгнення , фільтрація , проникнення , повсюдність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltratie, invloed, inbreuk, percolatie, doordringing, alomtegenwoordigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
Infiltration, Einfluss, Eindringen, Perkolation, Durchdringung, Allgegenwart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltrazione, influenza, invasione, percolazione, permeazione, pervasività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
प्रवेश , प्रभाव , घुसपैठ , छनाई , प्रवेश , व्यापकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
প্রবাহ , প্রভাব , অনুপ্রবেশ , সঞ্চালন , প্রবেশ , ব্যাপকতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نفوذ
تصویر نفوذ
infiltrasi, pengaruh, perambahan, perkolasi, permeasi, merata
دیکشنری فارسی به اندونزیایی