آنکه او را آب زند، پس بگرداند آسیا را. (منتهی الارب) (آنندراج). هر آنچه آب بر آن خورد و بگرداند آسیا را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنچه مابین دو خطکشت است. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه مابین دو خطکشت واقع باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
آنکه او را آب زند، پس بگرداند آسیا را. (منتهی الارب) (آنندراج). هر آنچه آب بر آن خورد و بگرداند آسیا را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنچه مابین دو خطکشت است. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه مابین دو خطکشت واقع باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
واحد سنف، یعنی یک خریطه بار آن. (منتهی الارب) (آنندراج). یک خریطه غلاف لوبیا و باقلا. (ناظم الاطباء) ، تخمدان پاره ای گیاهان. (یادداشت مؤلف) ، شاخ بی برگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پوست باقلا که دانۀ آن خورده باشند، برگ درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
واحد سنف، یعنی یک خریطه بار آن. (منتهی الارب) (آنندراج). یک خریطه غلاف لوبیا و باقلا. (ناظم الاطباء) ، تخمدان پاره ای گیاهان. (یادداشت مؤلف) ، شاخ بی برگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پوست باقلا که دانۀ آن خورده باشند، برگ درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
شتر مانده کرده، و مذکر و مؤنث در وی یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج) : بعیر منفه، شتر مانده کرده شده. (ناظم الاطباء). جمل منفه، شتر نر مانده و خسته کرده. تأنیث آن منفّهه. (از اقرب الموارد)
شتر مانده کرده، و مذکر و مؤنث در وی یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج) : بعیر منفه، شتر مانده کرده شده. (ناظم الاطباء). جمل منفه، شتر نر مانده و خسته کرده. تأنیث آن مُنَفَّهَه. (از اقرب الموارد)