افسون خوانده و رام کرده. (برهان). در این معنی مصحف فساییده است. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، راست نموده و مالیده. (برهان). اسم مفعول از فسانیدن. (از حاشیۀ برهان چ معین)
افسون خوانده و رام کرده. (برهان). در این معنی مصحف فساییده است. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، راست نموده و مالیده. (برهان). اسم مفعول از فسانیدن. (از حاشیۀ برهان چ معین)
افسانه: بدان بد کزین بد بهانه منم سخن را نخست آفسانه منم. فردوسی. آن موی که در ستایش آمد زلف است و کله نه موی شانه مردم جستم نه ریش و دستار حکمت گفتم نه آفسانه. عمادی. به پیش خلق شب و روز برمناقب تست مدارقصه و تاریخ و آفسانۀ من. سیف اسفرنگ
افسانه: بدان بد کزین بد بهانه منم سخن را نخست آفسانه منم. فردوسی. آن موی که در ستایش آمد زلف است و کله نه موی شانه مردم جستم نه ریش و دستار حکمت گفتم نه آفسانه. عمادی. به پیش خلق شب و روز برمناقب تست مدارِقصه و تاریخ و آفسانۀ من. سیف اسفرنگ
گروهی از روافض منسوب به سوی کیسان مختار بن ابوعبیده. (منتهی الارب). طایفه ای از شیعت که ایشان را کیسانیه می خوانند به امامت محمد حنفیه قایل اند و دعوی می کنند که محمد حنفیه در کوه رضوی است به مدینه. (تاریخ قم ص 237). قائل به غیبت محمد بن الحنفیه هستند. (روضات الجنات ص 555). فرقه ای از شیعۀ اصحاب کیسان غلام علی بن ابی طالب علیه السلام، و آنان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، اسحاقیه، کربیه و حربیه. (از مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرقه ای از پنج فرقۀ ثانیۀ شیعه باشند. (بیان الادیان). ایشان پس از حسن و حسین (ع) ، محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه را امام دانند و گویند او تا گاه ظهور در شعب رضوی پنهان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از کیسانیه دسته هایی پدید آمده است و همه ایشان در دو چیز با یکدیگر انبازند، نخست آنکه همه قائل به امامت محمد بن حنفیه اند و مختار نیز مردمان را به سوی او می خواند، دیگر آنکه ’بدا’ را در کار خدا روا دانند. (از الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور ص 31). اسم عمومی جمیع فرقی که به امامت محمد بن الحنفیه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی عقیده داشتند به نام کیسان که به قولی لقب محمد بن الحنفیه و به گفتۀ بعضی لقب مختار بن ابی عبید ثقفی که داعی این مذهب بود، و مختار به آن جهت کیسان خوانده شده بود که صاحب شرطۀ او ابوعمرۀ کیسان نام داشته است، و بعضی دیگر کیسان را غلام امیرالمؤمنین علی و شاگرد محمد بن الحنفیه دانسته اند. (خاندان نوبختی ص 262). و رجوع به همین مأخذ و مقالات اشعری ص 18 به بعد و الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور صص 30- 45 و ملل و نحل شهرستانی ص 209 و بیان الادیان ص 158 و557 و تبصره العوام ص 421 و کتاب النقض ص 17 شود
گروهی از روافض منسوب به سوی کیسان مختار بن ابوعبیده. (منتهی الارب). طایفه ای از شیعت که ایشان را کیسانیه می خوانند به امامت محمد حنفیه قایل اند و دعوی می کنند که محمد حنفیه در کوه رضوی است به مدینه. (تاریخ قم ص 237). قائل به غیبت محمد بن الحنفیه هستند. (روضات الجنات ص 555). فرقه ای از شیعۀ اصحاب کیسان غلام علی بن ابی طالب علیه السلام، و آنان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، اسحاقیه، کربیه و حربیه. (از مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرقه ای از پنج فرقۀ ثانیۀ شیعه باشند. (بیان الادیان). ایشان پس از حسن و حسین (ع) ، محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه را امام دانند و گویند او تا گاه ظهور در شعب رضوی پنهان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از کیسانیه دسته هایی پدید آمده است و همه ایشان در دو چیز با یکدیگر انبازند، نخست آنکه همه قائل به امامت محمد بن حنفیه اند و مختار نیز مردمان را به سوی او می خواند، دیگر آنکه ’بدا’ را در کار خدا روا دانند. (از الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور ص 31). اسم عمومی جمیع فِرَقی که به امامت محمد بن الحنفیه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی عقیده داشتند به نام کیسان که به قولی لقب محمد بن الحنفیه و به گفتۀ بعضی لقب مختار بن ابی عبید ثقفی که داعی این مذهب بود، و مختار به آن جهت کیسان خوانده شده بود که صاحب شرطۀ او ابوعمرۀ کیسان نام داشته است، و بعضی دیگر کیسان را غلام امیرالمؤمنین علی و شاگرد محمد بن الحنفیه دانسته اند. (خاندان نوبختی ص 262). و رجوع به همین مأخذ و مقالات اشعری ص 18 به بعد و الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور صص 30- 45 و ملل و نحل شهرستانی ص 209 و بیان الادیان ص 158 و557 و تبصره العوام ص 421 و کتاب النقض ص 17 شود
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را به معنی ’پانه’ فرانسه آورده که ’پانه’ در لغت عرب جزر ابیض است و نفیسی در فرهنگ فرانسه گزر، شقاقل، جزر، خنزاب، هویج صحرائی، زردک معنی کرده است. (دزی ج 1 ص 658)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را به معنی ’پانه’ فرانسه آورده که ’پانه’ در لغت عرب جزر ابیض است و نفیسی در فرهنگ فرانسه گزر، شقاقل، جزر، خنزاب، هویج صحرائی، زردک معنی کرده است. (دزی ج 1 ص 658)
منسوب به نفس. از نفس. (یادداشت مؤلف). رجوع به نفس شود، منسوب به نفس اماره. مقابل روحانی: متابعت وساوس شیطانی و موافقت هواجس نفسانی نمودی. (سندبادنامه ص 86). چه خبر دارد از حقیقت عشق پای بند هوای نفسانی. ؟
منسوب به نفس. از نفس. (یادداشت مؤلف). رجوع به نفس شود، منسوب به نفس اماره. مقابل روحانی: متابعت وساوس شیطانی و موافقت هواجس نفسانی نمودی. (سندبادنامه ص 86). چه خبر دارد از حقیقت عشق پای بند هوای نفسانی. ؟
زن پرگوشت از فربهی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به انفخان و انفخانی و انفخانه شود، باقی ماندن ناقه گشاده پا جهت درد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میان پای ازهم بازماندن از درد. (تاج المصادر بیهقی)
زن پرگوشت از فربهی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به انفخان و انفخانی و انفخانه شود، باقی ماندن ناقه گشاده پا جهت درد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میان پای ازهم بازماندن از درد. (تاج المصادر بیهقی)
منسوب به نیسان. یا ابر نیسانی. ابری که در ماه نیسان پدید آید: ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی چه حیلت کرد کز بپرده مدام آورد مستان را (دیوان کبیر 45: 1)
منسوب به نیسان. یا ابر نیسانی. ابری که در ماه نیسان پدید آید: ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی چه حیلت کرد کز بپرده مدام آورد مستان را (دیوان کبیر 45: 1)
نفسانی در فارسی روانی منسوب به نفس مربوط به نفس: پس جنباننده این جسم نخستین عقلی نبود و نه طبعی بلکه نفسانی بود. یا کیفیات نفسانی. حالاتی که در نفس انسانی جریان می یابد
نفسانی در فارسی روانی منسوب به نفس مربوط به نفس: پس جنباننده این جسم نخستین عقلی نبود و نه طبعی بلکه نفسانی بود. یا کیفیات نفسانی. حالاتی که در نفس انسانی جریان می یابد
جمع نفسانیه، روانی ها جمع نفسانیه مقابل بدنیات جسمانیات. توضیح 1 این اصطلاح بجای} امور نفسانیه {در زاد المسافرین ص 411 بکار رفته. توضیح 2 مجموعه احساسات افکار انفعالات و افعال مانند: خیال تذکار انتباه حکم غریزه اراده غم شادی خشم ترس امید یا یاس میل شهوت و امثال آن که منسوب و مربوط به روان (روح) هستند و حواس ظاهر از درک آنها ناتوانست وجدانیات کیفیات نفسانی خواطر
جمع نفسانیه، روانی ها جمع نفسانیه مقابل بدنیات جسمانیات. توضیح 1 این اصطلاح بجای} امور نفسانیه {در زاد المسافرین ص 411 بکار رفته. توضیح 2 مجموعه احساسات افکار انفعالات و افعال مانند: خیال تذکار انتباه حکم غریزه اراده غم شادی خشم ترس امید یا یاس میل شهوت و امثال آن که منسوب و مربوط به روان (روح) هستند و حواس ظاهر از درک آنها ناتوانست وجدانیات کیفیات نفسانی خواطر