جدول جو
جدول جو

معنی نفریه - جستجوی لغت در جدول جو

نفریه
(نِ ری یَ)
عفریه نفریه، از اتباع است. رجوع به نفر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناریه
تصویر ناریه
(دخترانه)
آتشی، آتشین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوریه
تصویر نوریه
(دخترانه)
منسوب به نور، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نفایه
تصویر نفایه
چیزی که آن را به واسطۀ پستی از چیز دیگر جدا کنند و دور بیندازند، ناسره، پست، زبون، برای مثال با مردم «نفایه» مکن صحبت / زیرا که از نفایه بیالایی (ناصرخسرو - ۷)، سخن ناشایست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفریده
تصویر نفریده
نفرین شده، لعن شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفریت
تصویر نفریت
التهاب کلیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
دشنام، لعنت، دعای بد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفایه
تصویر نفایه
تیره و تاریک، تیره رنگ، تیرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
قضیه ای که برای اثبات صحت آن محتاج به برهان و دلیل باشد، رای، اندیشه، عقیده، تئوری، حدس، گمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
دعای بد، لعنت، لعن، نکوهش
فرهنگ لغت هوشیار
نفایه در فارسی دور انداختنی آخال، نبهره ناسره هر چیز که بسبب فساد و پستی و بی قیمتی بدور انداخته شود، نبهره ناسره. همه گشته نفایه سیم و دغل آنکه گفتش خدای: بل هم اضل. (حدیقه. مد. 678)، جمع نفایات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفریت
تصویر نفریت
فرانسوی گرده باد (ورم کلیه) فرانسوی یشم یشب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفریج
تصویر نفریج
یاوه درای
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین کرده لعن شده: ، ناپسند دانسته مذموم: ... تا اگر عادتی نکوهیده و صفتی نفریده در نفس خود باز یابد آنرا بجهد و تکلف دور کند
فرهنگ لغت هوشیار
حسرت ویل: فویل للذین کفروا ویل ایشان را و نفرین و نفریغ ایشان را که کافر شدند... یا روز نفریغ. روز رستاخیز قیامت انذر هم یوم الحسره بیم نمای ایشان را از روز نفریغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفسیه
تصویر نفسیه
نفسیه در فارسی مونث نفسی روانی مونث نفسی، جمع نفسیات
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه یا مجموعه اوراق چاپی که آنرا انتشار دهند، جمع نشریات. توضیح این کلمه و جمع آن نشریات در عربی فصیح نیامده ازین رو بعض فصیحان بجای آن دو} نشره {و} نشرات {را بکار برند نظریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
رای و اندیشه و بینایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثریه
تصویر نثریه
نثریه در فارسی مونث نثری اسرواد دیپ ناسرود مونث نثری، جمع نثریات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفریه
تصویر عفریه
نیرو مند و زیرک، پلید و بد مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تهی گرایان پوچگرایان گروهی از رویگردانان (خوارج) که تا زمان فرمانروایی امویان بر جای بودند، پشه خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریه
تصویر تفریه
کفانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفریه
تصویر حفریه
مونی حفری، جمع حفریات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
((نَ ظَ یِّ))
رأی، عقیده، فکر، جمع نظریات
فرهنگ فارسی معین
((نُ یا نَ یِ))
هرچیزی که آن را به سبب پستی و بی قیمتی از چیز دیگر جدا کرده و به دور اندازند، نبهره، ناسره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفریده
تصویر نفریده
((نَ دَ یا نِ دِ))
نفرین کرده، لعن شده، ناپسند دانسته، مذموم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفریغ
تصویر نفریغ
((نَ یا نِ))
حسرت، ویل
روز نفریغ: روز رستاخیز، قیامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
((نِ))
دعای بد، لعنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشریه
تصویر نشریه
((نَ یِّ))
ورقه یا مجموعه ای از اوراق که بر روی آن چیزی نوشته، چاپ و منتشر کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
نگره، انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
لعنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
Theory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
teoria
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
teoria
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نظریه
تصویر نظریه
теория
دیکشنری فارسی به روسی