جدول جو
جدول جو

معنی نفریدن - جستجوی لغت در جدول جو

نفریدن
لعنت کردن
تصویری از نفریدن
تصویر نفریدن
فرهنگ واژه فارسی سره
نفریدن
نفرین کردن، لعنت کردن
تصویری از نفریدن
تصویر نفریدن
فرهنگ فارسی عمید
نفریدن
دعای بد کردن، لعن کردن
تصویری از نفریدن
تصویر نفریدن
فرهنگ لغت هوشیار
نفریدن
((نَ دَ))
نفرین کردن، لعنت کردن
تصویری از نفریدن
تصویر نفریدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آفریدن
تصویر آفریدن
خلق کردن، بار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگریدن
تصویر نگریدن
نگریستن، نگاه کردن، دیدن، نگریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفریدن
تصویر آفریدن
از نیستی به هستی آوردن، خلق کردن، به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
ناریدن نارو و نواهای سریچه ناطق کند آن مرده بی نطق و بیان را (سنائی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین کرده لعن شده: ، ناپسند دانسته مذموم: ... تا اگر عادتی نکوهیده و صفتی نفریده در نفس خود باز یابد آنرا بجهد و تکلف دور کند
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن نظرکردن، دقت کردن توجه کردن: چون بنگرید بهزاد بود برادرخویش، نظرکردن کوکبی بکوکب دیگر، تفکرکردن اندیشیدن یا نگریدن بزیر خویشتن، ملاحظه زیردستان و فروتران را کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفریدن
تصویر آفریدن
((فَ دَ))
خلق کردن، هستی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفریده
تصویر نفریده
((نَ دَ یا نِ دِ))
نفرین کرده، لعن شده، ناپسند دانسته، مذموم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفریده
تصویر نفریده
نفرین شده، لعن شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
لعنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
دشنام، لعنت، دعای بد
فرهنگ فارسی عمید
غریدن غرش کردن: مثل ایشان چون مثل باران است که ازآسمان بیاید... و باران نریدن رعد و جستن آتش بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
دعای بد، لعنت، لعن، نکوهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفرین
تصویر نفرین
((نِ))
دعای بد، لعنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفریده
تصویر آفریده
خلق شده، مخلوق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناییدن
تصویر ناییدن
افتخار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آوریدن
تصویر آوریدن
آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفریده
تصویر آفریده
مخلوق خلق شده از نیستی هست گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیریدن
تصویر دیریدن
طول کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفریدون
تصویر آفریدون
(پسرانه)
فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افریدون
تصویر افریدون
(پسرانه)
فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریدون
تصویر فریدون
(پسرانه)
دارای شکوهی اینچنین، پادشاه پیشداری که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سپریدن
تصویر سپریدن
اتمام کردن، اتمام، پایان، سرانجام
فرهنگ واژه فارسی سره
ر (بارید بارد خواهد بارید ببار بارنده باران باریده بارش باراندن بارانیدن) فرود آمدن باران برف تگرگ و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاریدن
تصویر زاریدن
زاری کردن نالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپریدن
تصویر سپریدن
تمام کردن بانجام رساندن، نوعی خیمه سه لا شامیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افدیدن
تصویر افدیدن
شگفتی کردن تعجب نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاریدن
تصویر خاریدن
خارش کردن پوست بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفتیدن
تصویر خفتیدن
خوابیدن، بخواب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفسیدن
تصویر خفسیدن
خفتن خوابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیدن
تصویر تفتیدن
گرم شدن از آفتاب و آتش داغ شدن
فرهنگ لغت هوشیار