جدول جو
جدول جو

معنی نفحان - جستجوی لغت در جدول جو

نفحان
(غُ ضَ)
نفح. نفاح. نفوح. (متن اللغه) (المنجد). رجوع به نفح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفحات
تصویر نفحات
نفحه ها، وزیدن های باد یا بوهای خوش، عطیه ها، جمع واژۀ نفحه
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
اناء طفحان، خنور لبریز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
لفح. سوختن آتش و گرما و سموم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَ زَ لَ)
خمیدن شاخ درخت. (متن اللغه). رجوع به نیح شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ذَ مَ)
نفز. نفوز. (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به نفز شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
بوهای خوش. (غیاث اللغات) (آنندراج). جمع واژۀ نفحه. رجوع به نفحه شود:
ز بنفشه زار زلفش نفحات عید الا
سوی فخر دین و دولت شه دادگر نیاید.
خاقانی.
گوش هش دارید این اوقات را
درربائید اینچنین نفحات را.
مولوی.
نفحات صبح دانی به چه روی دوست دارم
که بروی دوست ماند که برافکند نقابی.
سعدی.
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(غُ ضَ)
نفج. نفوج. (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نفج در تمام معانی مصدری شود
لغت نامه دهخدا
(غُ)
نفت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به نفت شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
خاک و گرد گردآمده ازباد در بنهای درختان، رشاشۀ باران و آنچه پرد از قطرات باران. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طفحان
تصویر طفحان
خنور لبریز لبالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفحات
تصویر نفحات
بوهای خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفحات
تصویر نفحات
((نَ فَ))
بوی های خوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفحات
تصویر نفحات
بوی هها
فرهنگ واژه فارسی سره