جدول جو
جدول جو

معنی نفال - جستجوی لغت در جدول جو

نفال
(نِ)
جمع واژۀ نفل. رجوع به نفل شود
لغت نامه دهخدا
نفال
جمع نفل، دهش ها، پروه ها، غنیمت ها
تصویری از نفال
تصویر نفال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهال
تصویر نهال
(دخترانه)
نهال، درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوال
تصویر نوال
(دخترانه)
عطا، بخشش، بهره، نصیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هفال
تصویر هفال
(پسرانه)
رفیق (نگارش کردی: هها)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
رواج و رونق گرفتن خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاد
تصویر نفاد
نیست شدن، نابود شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاخ
تصویر نفاخ
آماس و ورمی که از بیماری در بدن پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفال
تصویر تفال
فال زدن، فال نیک زدن و به شگون خوب گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزال
تصویر نزال
فرود آمدن در میدان نبرد برای جنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نضال
تصویر نضال
در تیراندازی، مقابله کردن و دفاع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعال
تصویر نعال
نعل، درگاه، پایین مجلس مثلاً صف نعال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفام
تصویر نفام
تیره رنگ، سیه فام، برای مثال بخیزد یکی تندگرد از میان / که روی اندر آن گرد گردد نفام (دقیقی - ۱۰۳)، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفال
تصویر سفال
پست شدن، کم قدر شدن، فرومایگی و پستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهال
تصویر نهال
درخت تازه روییده یا تازه کاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاغ
تصویر نفاغ
قدحی که با آن شراب بخورند، برای مثال دل شاد دار و پند کسائی نگاه دار / یک چشم زو جدا مشو از رطل و از نفاغ (کسائی - مجمع الفرس - نفاغ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفال
تصویر کفال
نوعی ماهی خوراکی و استخوانی که در دریای خزر زیست می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبال
تصویر نبال
نبل ها، تیرهایی که با کمان اندازند، جمع واژۀ نبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفال
تصویر سفال
ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد مانند کاسه، کوزه و امثال آن ها، پوست دانه از قبیل پوست پسته، فندق، گردو و بادام، برای مثال تو مغز میوۀ خوش و شیرین همی خوری / وایشان سفال بی مزه و برگ می چرند (ناصرخسرو - ۴۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاذ
تصویر نفاذ
جاری بودن امر و حکم، فرو رفتن و گذشتن چیزی از چیز دیگر مثل فرو رفتن تیر در هدف و گذشتن از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقال
تصویر نقال
کسی که چیزهایی را از محلی به محل دیگر نقل کند، داستان سرا، قصه گو، کسی که در اماکن عمومی قصه گویی می کند خصوصاً داستان های شاهنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفاس
تصویر نفاس
خونی که پس از زاییدن از زنان خارج می شود، ایام زاج بودن زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفال
تصویر انفال
هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۵ آیه، بدر، در فقه نفل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکال
تصویر نکال
عذاب، عقوبت، سزا، اشتهار به فضیحت و رسوایی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
سورۀ هشتم از قرآن، مدنی و دارای 75 آیه است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ نفل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). غنیمتها که از کفار گیرند. (غیاث اللغات) : یسئلونک عن الانفال. (قرآن 1/8) ، می پرسند ترااز غنیمتها که از دشمن یاوند. (کشف الاسرار ج 4 ص 1). سلطان را رغبت افتاد که انفال آن اغفال در وجه بری وافی و حسنۀ باقی صرف کنند. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
غنیمت دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نفل (غنیمت) دادن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تفال (آنندراج و لاروس این هر دو واژه را تازی دانسته اند در فرهنگ معین تفال و تفاله هر دو پارسی است) پارسی تازی گشته: تف خدو، کف کفک، لای خشک، جمع طفل، ناز پرورد گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفال
تصویر سفال
پست شدن معروفست که ریزه کوزه سبوی شکسته باشد، گل رس پخته
فرهنگ لغت هوشیار
فال زدن جتک مرواک آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک. فال زدن، فال شناسی فال اندازی فال گویی، فال فال نیک شگون، جمع تغالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفال
تصویر جفال
کف شیر، پشت انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثفال
تصویر ثفال
سنگ زیرین آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفال
تصویر انفال
غنیمتها که از کفار گیرند، هبه
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از انواع ماهیها که در سالهای اخیر در بحر خزر به تکثیر آن پرداخته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفال
تصویر انفال
جمع نفل، غنیمت ها، بهره ها
فرهنگ فارسی معین