- نغش (غَ)
مضطرب گردیدن و لرزیدن و جنبیدن بجای خود. (آنندراج) (از منتهی الارب). مضطرب شدن و حرکت کردن چیزی از جایش. (از متن اللغه) ، میل کردن به سوئی. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) : نغش الیه، مال. (متن اللغه). نغشان. (منتهی الارب) (متن اللغه) ، تکان خوردن و حرکت کردن پس از عارض شدن غشی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نغشان. (منتهی الارب) (متن اللغه) (اقرب الموارد)
