جدول جو
جدول جو

معنی نغزپیشه - جستجوی لغت در جدول جو

نغزپیشه
(نَ شَ / شِ)
شیرین کار. که کارش بدیع و هنرمندانه و جالب توجه باشد:
خرما گری ز خاک که آمخته ست
این نغزپیشه دانۀ خرما را.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزپیشه
تصویر آزپیشه
حریص، آزمند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ شَ / شِ)
عیار. مکار. حیله باز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ شَ / شِ)
نواگر. نواپرداز. سرودگوی و نوازنده. مغنی. مطرب:
نواپیشگان برگرفتند رود
همه جام می داد جان را درود.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(نَ پَ / پِ کَ)
خوش اندام. که پیکری زیبا و لطیف و خوش دارد، خوش عبارت. شیوا:
یکی نامۀ نغزپیکر نوشت
به نغزی بکردار باغ بهشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
حریص:
برفتند (گرگین و بیژن) هر دو براه دراز
یکی آزپیشه (گرگین) یکی کینه ساز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو شَ / شِ)
کسی که تازه به شغلی مشغول گردیده. شاگرد مبتدی. (فرهنگ فارسی معین). تازه کار: این نوپیشه را گفتند که این را گردن بزن. (تذکره الاولیاء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجزپیشه
تصویر عجزپیشه
ناتوان آزار ستم پیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزپیشه
تصویر آزپیشه
حریص آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوپیشه
تصویر نوپیشه
کسی که تازه بشغلی مشغول گردیده شاگرد مبتدی
فرهنگ لغت هوشیار
آزمند، آزور، حریص، طماع، طمع کار
متضاد: قانع
فرهنگ واژه مترادف متضاد