جدول جو
جدول جو

معنی نعیمان - جستجوی لغت در جدول جو

نعیمان
(نُ عَ)
ابن عمرو بن رفاعه النجاری الانصاری، از اهل مدینه و از صحابۀ پیغمبر بود، مردی مزّاح بود و رسول (ع) را شادمان و خندان می کرد، و در عین شوخ طبعی از شجاعان عرب بود و در جنگهای بدر و احد و خندق شرکت جست، وی بعد از سال 41 هجری قمری در عهد خلافت معاویه درگذشت. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 15 و الاصابه ص 7890 و التاج ج 9 ص 82 و اسدالغابه ج 5 ص 36 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلیمان
تصویر تلیمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پهلوانان در زمان فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریمان
تصویر فریمان
(پسرانه)
فر و شکوه ایمان، نام بخشی از استان خراسان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلیمان
تصویر سلیمان
(پسرانه)
پر از سلامتی، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که خداوند اسرار بسیاری از علوم و فنون غریبه و زبان حشرات و پرندگان را به او آموخت و سپاهی از جن و انس در اختیارش قرار داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نعیما
تصویر نعیما
(پسرانه)
نعمت، تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نعمان
تصویر نعمان
(پسرانه)
نام چندتن از پادشاهان حیره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نریمان
تصویر نریمان
(پسرانه)
قدرتمند، پهلوان، دلیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر سام جد رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نریمان
تصویر نریمان
نرمنش، نرسرشت، مردسرشت، دلیر، پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
چاییدن، سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رژیمان
تصویر رژیمان
گروهی از نظامیان، فوج، هنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعمان
تصویر نعمان
خون، کنایه از سرخ
فرهنگ فارسی عمید
(نُ)
ابن منذر الغسانی، مکنی به ابوالوزیر، از متکلمان قدری مذهب دمشق و از ثقات محدثین است. به سال 132 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 11). رجوع به طبقات ابن سعد، قسم ثانی از ج 7 ص 167 و میزان الاعتدال ج 3 ص 237 و تهذیب التهذیب ج 10 ص 457 شود
ابن ابراهیم خلیل زرنوجی، ملقب به تاج الدین، از ادبای قرن هفتم هجری قمری بخارا است. او راست: الموضح در شرح مقامات حریری. وی به سال 640 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 3). رجوع به الجواهر المضیئه ج 2 ص 201 و 312 شود
ابن ایهم بن حارث غسانی، از ملوک غسان است، وی پس از جبله بن نعمان به حکمرانی شام رسید و بیست و یکسال پادشاهی کرد. (از تاریخ پادشاهان و پیامبران ص 123) (الاعلام زرکلی ج 9 ص 4). رجوع به العقود اللؤلؤیه ج 1 ص 24 شود
ابن جسربن شیعالله بن اسد بن وبره، مشهور به القین، جدی جاهلی است، قبایل زیادی در شام و اندلس بدو منسوب اند. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 5 و جمهرهالانساب ص 424 شود
ابن حارث بن ایهم، از غسانیان شام است وی 18 سال سلطنت کرد. رجوع به تاریخ پادشاهان و پیامبران ص 123 و مجمل التواریخ ص 176 شود
لغت نامه دهخدا
(غَلْوْ)
نعی . نعی ّ. (منتهی الارب) (متن اللغه). رجوع به نعی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نعمت سمرقندی (ملا...) متخلص به نعیما، از شاعران قرن یازدهم هجری قمری است. او راست:
بر گل رخسار خال بیشمارش حاصل است
سبز کردن دانه از حسن زمین قابل است.
(از نصرآبادی ص 443). رجوع به نگارستان سخن ص 125 و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
خون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دم. (متن اللغه) (از اقرب الموارد). به وی شقایق را منسوب کنند به جهت سرخی، یا شقایق منسوب است به نعمان منذر. (منتهی الارب).
- لالۀ نعمان. رجوع به لاله شود:
شکفته لالۀ نعمان به سان خوب رخساران
به مشک اندرزده دلها به خون اندرزده سرها.
منوچهری.
به فعل بندۀ یزدان نه ای به نامی تو
خدای را تو چنانی که لاله نعمان را.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مرد آرزومند شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تشنه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مؤنث آن عیمی ̍ است. (از اقرب الموارد) ، رجل عیمان أیمان، مرد که زن و شترانش گذشته و مرده باشند. (منتهی الارب). مرد که شترانش رفته باشندو زوجه اش مرده باشد. ج، عیامی ̍. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از قبایل اتراک است و پادشاهان ایشان را (قوم نایمان را) در قدیم الزمان نام کوشلوک خان بودی و معنی کوشلوک پادشاه عظیم و قوی باشد. (جامعالتواریخ ج 1) : قبایل و اقوام مغول و نایمان و تمامت لشکرها. (جهانگشای جوینی). و دختری از ایشان بخواست و قبیلۀ نایمان بیشتر ترسا باشند او را دختر الزام کرد تا او نیز بت پرست شد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 48). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 34، 100، 247 و حبیب السیر ج 3 ص 10، 25، 27 و 409 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
در اوستا: نئیره منه، مرکب از دو جزو: نئیره به معنی نر، فحل + منه (= مناو) از ریشه من (اندیشیدن) ، جمعاً یعنی نرمنش، مردسرشت. در گزارش پهلوی این کلمه را به مرت منیشن ترجمه کرده اند و به تعبیر دیگر دلیر و پهلوان. این کلمه در اوستا صفت گرشاسپ جهان پهلوان است، ولی به تدریج به صورت نریمان و نیرم درآمده اسم خاص (علم) گردید و در ادبیات ما سام (بن) گرشاسب (بن) نریمان آمده در صورتی که در اصل نریمان صفت (و لقب) خود گرشاسب بوده است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). به معنی نریم است که جد رستم زال باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (از غیاث اللغات). نام پهلوان مشهور ایران که پسر قهرمان پدر سام و جد زال زر که جد بزرگ رستم باشد. (ناظم الاطباء) :
همی حیران و بی سامان و پژمان حال گردیدی
اگر دیدی به صف ّ دشمنان سام نریمانش.
ناصرخسرو.
آورده ام سه بیت به تضمین ز شعر خویش
در مرثیه به نام نریمان برآمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ قِ)
ده کوچکی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نِ مَتُلْ لا)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، در 11هزارگزی شمال غربی فریمان در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 1099 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 421)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشیمان
تصویر پشیمان
نادم، کسی که از کاری که کرده شرمگین باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایمین
تصویر نایمین
جمع نائم درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
بی گمان بی شک بدون شبهه: پیر عشق آنجا بعرسی پاره میکرد آسمان من نصیبه شانه دانی ناگمان آورده ام. (خاقانی. سج. 256)، غیر مترقب غیر منتظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچمان
تصویر ناچمان
آنکه چمیدن نتواند بی حرکت، عاجز ناتوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعیفان
تصویر ضعیفان
دو ناتوان: زن و برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رژیمان
تصویر رژیمان
فرانسوی گروه هنگ هنگ فوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
زکام، سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
عمل زاییدن وضع حمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیمان
تصویر عیمان
شیر خواه شیر دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایمات
تصویر نایمات
جمع نایمه (نائمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نریمان
تصویر نریمان
((نَ))
نام پهلوان مشهور ایران که پدر سام است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشیمان
تصویر پشیمان
نادم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
آنفولانزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سلیمان
تصویر سلیمان
کورش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
وضع حمل
فرهنگ واژه فارسی سره