جدول جو
جدول جو

معنی نعلتراش - جستجوی لغت در جدول جو

نعلتراش(گُ)
نعل ساز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِشْ / رُشْ وَ خوا / خا)
آنکه نی می تراشد. و نیز رجوع به نی تراشی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
برشدن تاک بر وادیج. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). (آنندراج). بر چفته شدن انگور. (تاج المصادر بیهقی). برشدن انگور بر چوب بندی که تاک بر بالای آن اندازند. (از متن اللغه) ، تلاش و تفحص کردن بن شاخهای خرمابن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جستجوی بن شاخه های خرما. (از اقرب الموارد) ، برجستن بر کسی بناحق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ شُ دَ / دِ)
چوب و غیر آن که تراشیده نشده باشد. ناتراشیده. (فرهنگ نظام). تراشیده نشده. ناسترده. جلا داده نشده. (ناظم الاطباء). ناهموار. (غیاث) (آنندراج). نتراشیده. ناصاف. که تراشیده نشده است:
یکی ناچخ شه که بر وی رسید
ز زنگی رگ زندگانی برید
همان خرد کان ناتراش دگر
چنین چند را خاک خارید سر.
نظامی (از آنندراج).
، ناتراشیده. آدم کلفت و بلند بی اندام. (فرهنگ نظام) ، بی ادب. (آنندراج). بی ادب و سفله. (غیاث). مردم درشت ناهموار و ناقبول و بی اصول و بی ادب. (ناظم الاطباء). نخراشیده و نتراشیده. بی ادب. بی تربیت. که آداب معاشرت نمیداند. که در برخورد خشن و ناملایم است
لغت نامه دهخدا
وادیج بستن (وادیج چوب بست یا داربستی است که تاک برآن اندازد، برشدن تاک خزیدن تاک
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که تراشیده نشده باشد، ناصاف ناهموار، شخص ستبر و بلندبی اندام، بی ادب بی تربیت
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از مشاغل کشاورزی در گذشته که شخص منحصرا به ساختن ناوهای
فرهنگ گویش مازندرانی