- نظافت
- پاکیزگی
معنی نظافت - جستجوی لغت در جدول جو
- نظافت
- نظیف بودن، پاک بودن از چرک و پلیدی، پاکی، پاکیزگی
- نظافت
- پاکیزگی، پاکی، پاکیزه کردن
- نظافت ((نَ فَ))
- پاکیزگی، تمیزی
- نظافت
- Tidiness
- نظافت
- arrumação
- نظافت
- porządek
- نظافت
- чистота
- نظافت
- охайність
- نظافت
- netheid
- نظافت
- Sauberkeit
- نظافت
- propreté
- نظافت
- ordine
- نظافت
- स्वच्छता
- نظافت
- পরিপাটি
- نظافت
- kerapian
- نظافت
- düzenlilik
- نظافت
- נִיקָיוֹן
- نظافت
- ความสะอาด
- نظافت
- نظافةٌ
- نظافت
- صفائی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وارسی، بازبینی، بازرسی
عمل ناظر و مقام او، مراقبت در اجرای امری
زیرکی، فراست
زیرکی، فراست
لاغرشدن نزارگردیدن، لاغری نزاری
ناظمی کردن، انتظام کاری را بعده داشتن
نظافت در فارسی روفتن رفتن رفت و روب، پاک کردن پاکیزه کردن
نظر کردن و نگریستن به چیزی
لاغری، نحیفی