جدول جو
جدول جو

معنی نظارت - جستجوی لغت در جدول جو

نظارت
عمل ناظر و مقام او، مراقبت در اجرای امری
زیرکی، فراست
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
فرهنگ فارسی عمید
نظارت
نظر کردن و نگریستن به چیزی
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
فرهنگ لغت هوشیار
نظارت
((نَ رَ))
نگریستن، دیدن، مراقبت در انجام کاری
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
فرهنگ فارسی معین
نظارت
وارسی، بازبینی، بازرسی
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
فرهنگ واژه فارسی سره
نظارت
بازرسی، بررسی، سرپرستی، مباشرت، مراقبت، تماشا، نظر، نگرش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نظارت
الإشراف
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به عربی
نظارت
Surveillance
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نظارت
surveillance
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نظارت
نگرانی
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به اردو
نظارت
vigilância
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نظارت
nadzór
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به لهستانی
نظارت
наблюдение
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به روسی
نظارت
нагляд
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نظارت
toezicht
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به هلندی
نظارت
Überwachung
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به آلمانی
نظارت
การเฝ้าระวัง
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به تایلندی
نظارت
sorveglianza
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نظارت
פִּקוּחַ
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به عبری
نظارت
監視
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نظارت
监视
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به چینی
نظارت
uangalizi
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نظارت
감시
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به کره ای
نظارت
vigilancia
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نظارت
pengawasan
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نظارت
পর্যবেক্ষণ
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به بنگالی
نظارت
निगरानी
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به هندی
نظارت
gözetim
تصویری از نظارت
تصویر نظارت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نظاره
تصویر نظاره
(دخترانه)
نگریستن، نگاه کردن، تماشا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نضارت
تصویر نضارت
تر و تازه و شاداب شدن، شادابی و خرمی گیاه یا درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظافت
تصویر نظافت
نظیف بودن، پاک بودن از چرک و پلیدی، پاکی، پاکیزگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقارت
تصویر نقارت
کنده کاری و نقاشی روی سنگ یا چوب، حرفۀ نقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظاره
تصویر نظاره
جمعی از مردم که به طرف چیزی نگاه کنند، گروه بینندگان، تماشاکنندگان، تماشاچیان، نظاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجارت
تصویر نجارت
حرفه نجّار، درودگری
فرهنگ فارسی عمید
جمع نظر و نظره، دید ها نگرش ها جمع نظر و نظره. توضیح بعض معاصران بجای نظریات} نظرات {را بکار میبرند ولی این کلمه در متون فارسی مستعمل نیست و در عربی هم معانی دیگری دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظافت
تصویر نظافت
پاکیزگی
فرهنگ واژه فارسی سره