- نطیس (نِطْ طی)
طبیب. (منتهی الارب) (آنندراج). طبیب حاذق. (اقرب الموارد). طبیب حاذق و دانا. (ناظم الاطباء). حاذق در طب. (از متن اللغه). نطاسی ّ. (اقرب الموارد) ، طبیب نماینده خود را. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که طبیب نباشد و خود را طبیب بنمایاند. (ناظم الاطباء) ، عالم به امور. (از متن اللغه). عالم. (اقرب الموارد). رجل نطیس، مردی دریابنده. (مهذب الاسماء). نطس. نطس. نطس. نطیس. نطاسی. (متن اللغه)
