خوبی. تازه روئی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، {{صفت، اسم}} چیز خالص. (غیاث اللغات از لطایف اللغات)، {{مصدر}} تازه و باآب گردیدن درخت و روی و رنگ. (آنندراج). تازه و خوب شدن درخت و روی و رنگ هرچیز. (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). تازه روی شدن. (تاج المصادر بیهقی). نضاره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). نضور. نضره. (اقرب الموارد) (المنجد). نضر (ن ) . (المنجد)
خوبی. تازه روئی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، {{صِفَت، اِسم}} چیز خالص. (غیاث اللغات از لطایف اللغات)، {{مَصدَر}} تازه و باآب گردیدن درخت و روی و رنگ. (آنندراج). تازه و خوب شدن درخت و روی و رنگ هرچیز. (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). تازه روی شدن. (تاج المصادر بیهقی). نضاره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). نضور. نضره. (اقرب الموارد) (المنجد). نضر (ن َ) . (المنجد)
ابن حارث بن علقمه بن کلده بن عبدمناف، از بنوعبدالدار و از شجاعان و اشراف قریش است، در جنگ بدر سردار سپاه مشرکین بود، از کتب فارسیان اطلاع داشت و آورده اند که وی نخستین کسی است که الحان فارسی را با عود نواخت. وی پسرخالۀ پیغامبر بود و به آزار وی می پرداخت و هرجا که پیغمبر سرگذشت دولتهای منقرض شده را بقصد عبرت انگیزی روایت می کرد نضر از پس وی به نقل داستانهای شاهان ایران و سرگذشت رستم و اسفندیار می پرداخت و می گفت: ’من از محمد در نقل اساطیر اولین و داستانسرائی چیره دست ترم’، وی را مسلمانان در جنگ بدر اسیر کردند و به سال دوم هجرت او را کشتند و به روایتی دیگر وی را در جنگ زخمی رسید و از خوردن و آشامیدن خودداری کرد تا بمرد. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 357). ونیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 2 ص 26 و زهرالاّداب ج 1ص 33 و معجم البلدان ج 1 ص 112 و جمهرهالانساب ص 117 و البیان و التبیین ج 4 ص 43 و نهایهالارب ج 16 ص 219 و المحبر ص 160 و تاریخ گزیده ص 143 و قاموس الاعلام ج 6 شود
ابن حارث بن علقمه بن کلده بن عبدمناف، از بنوعبدالدار و از شجاعان و اشراف قریش است، در جنگ بدر سردار سپاه مشرکین بود، از کتب فارسیان اطلاع داشت و آورده اند که وی نخستین کسی است که الحان فارسی را با عود نواخت. وی پسرخالۀ پیغامبر بود و به آزار وی می پرداخت و هرجا که پیغمبر سرگذشت دولتهای منقرض شده را بقصد عبرت انگیزی روایت می کرد نضر از پس وی به نقل داستانهای شاهان ایران و سرگذشت رستم و اسفندیار می پرداخت و می گفت: ’من از محمد در نقل اساطیر اولین و داستانسرائی چیره دست ترم’، وی را مسلمانان در جنگ بدر اسیر کردند و به سال دوم هجرت او را کشتند و به روایتی دیگر وی را در جنگ زخمی رسید و از خوردن و آشامیدن خودداری کرد تا بمرد. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 357). ونیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 2 ص 26 و زهرالاَّداب ج 1ص 33 و معجم البلدان ج 1 ص 112 و جمهرهالانساب ص 117 و البیان و التبیین ج 4 ص 43 و نهایهالارب ج 16 ص 219 و المحبر ص 160 و تاریخ گزیده ص 143 و قاموس الاعلام ج 6 شود
ابن راشدالعبدی، شجاعی از بزرگان بنی عبدالقیس است، در جنگ با ترکان سمرقند به سال 112 هجری قمری کشته شد. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 357). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 5 ص 61 شود
ابن راشدالعبدی، شجاعی از بزرگان بنی عبدالقیس است، در جنگ با ترکان سمرقند به سال 112 هجری قمری کشته شد. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 357). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 5 ص 61 شود
ابن کنانه بن خریمه بن مدرکه نزاری عدنانی مکنی به ابویخلد. جدی جاهلی است، وی از اجداد پیغامبر اسلام است ’نضر را لقب قریش است و قومش قریش از نسل اواند’. (از تاریخ گزیده ص 130). رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 348 و الکامل ابن اثیر ج 2 ص 10 و تاریخ طبری ج 2 ص 188 و سبائک الذهب ص 60 و جمهرهالانساب ج 10 ص 170 و نهایهالارب ج 16 ص 13 و معجم ما استعجم ص 88 و المحبر ص 50 شود
ابن کنانه بن خریمه بن مدرکه نزاری عدنانی مکنی به ابویخلد. جدی جاهلی است، وی از اجداد پیغامبر اسلام است ’نضر را لقب قریش است و قومش قریش از نسل اواند’. (از تاریخ گزیده ص 130). رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 348 و الکامل ابن اثیر ج 2 ص 10 و تاریخ طبری ج 2 ص 188 و سبائک الذهب ص 60 و جمهرهالانساب ج 10 ص 170 و نهایهالارب ج 16 ص 13 و معجم ما استعجم ص 88 و المحبر ص 50 شود
ابن شمیل بن خرشه بن یزید المازنی التمیمی، مکنی به ابوالحسن از راویان و لغویون عرب است. به سال 122 هجری قمری در مرو ولادت یافت، باپدرش به بصره آمد و پس از چندی با منصب قضا به مرو بازگشت، و به مأمون خلیفۀ عباسی تقرب جست و از او نوازشها دید، و به سال 203 یا 204 در مرو درگذشت. اوراست: کتاب الصفات، کتاب السلاح، کتاب المعانی، غریب الحدیث، الانواء، خلق الفرس، المصادر، المدخل الی کتاب العین. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 357) (قاموس الاعلام ج 6). و نیز رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 161 و طبقات النحویین ص 53و غایهالنهایه ج 2 ص 341 و جمهرهالانساب ص 200 و مراتب النحویین ص 66 و ابن ندیم ص 52 و المزهر ج 2 ص 232 شود
ابن شمیل بن خرشه بن یزید المازنی التمیمی، مکنی به ابوالحسن از راویان و لغویون عرب است. به سال 122 هجری قمری در مرو ولادت یافت، باپدرش به بصره آمد و پس از چندی با منصب قضا به مرو بازگشت، و به مأمون خلیفۀ عباسی تقرب جست و از او نوازشها دید، و به سال 203 یا 204 در مرو درگذشت. اوراست: کتاب الصفات، کتاب السلاح، کتاب المعانی، غریب الحدیث، الانواء، خلق الفرس، المصادر، المدخل الی کتاب العین. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 357) (قاموس الاعلام ج 6). و نیز رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 161 و طبقات النحویین ص 53و غایهالنهایه ج 2 ص 341 و جمهرهالانساب ص 200 و مراتب النحویین ص 66 و ابن ندیم ص 52 و المزهر ج 2 ص 232 شود
تازگی. (غیاث اللغات). نضره. رجوع به نضره شود: یا در چمن دل او خضرتی و نضرتی ظاهر شود. (سندبادنامه ص 53). حرقت حرفت ادب در او رسیدو در نضرت جوانی و حسرت امانی و عنفوان زندگانی فروشد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 391). تکیه بر قوت و شوکت زدن و به نضرت حال و خضرت وقت مغرور گشتن از فضیلت عقل و نهج رشد دور است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 161)
تازگی. (غیاث اللغات). نضره. رجوع به نَضرَه شود: یا در چمن دل او خضرتی و نضرتی ظاهر شود. (سندبادنامه ص 53). حرقت حرفت ادب در او رسیدو در نضرت جوانی و حسرت امانی و عنفوان زندگانی فروشد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 391). تکیه بر قوت و شوکت زدن و به نضرت حال و خضرت وقت مغرور گشتن از فضیلت عقل و نهج رشد دور است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 161)