- نصیف (نَ)
نیمۀ چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نیمه. (مهذب الاسماء). نصف. یکی از دو شقۀ چیزی. (از متن اللغه). نیمۀ هر چیز. (غیاث اللغات). دو یک. نیم. نصف. (یادداشت مؤلف) ، معجر. مقنعۀ زنان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). کواشمه. (مهذب الاسماء). خمار. (اقرب الموارد) (متن اللغه). معجر. مقنعه. چارقد. روپاک، عمامه و هرچه بدان سر بپوشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هرچه سر را بپوشاند اعم از عمامه یا روسری و خمار. (از المنجد) ، چادر دورنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برد دورنگ. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (المنجد) ، چادر نادوخته، یعنی یک عرض باشد. (غیاث اللغات) ، پیمانه ای است. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ خطی) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، خادم. (متن اللغه). رجوع به ناصف و نصفه شود
