جدول جو
جدول جو

معنی نصیرا - جستجوی لغت در جدول جو

نصیرا
(پسرانه)
نام یکی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم
تصویری از نصیرا
تصویر نصیرا
فرهنگ نامهای ایرانی
نصیرا
(نَ)
محمد، شهیر به نصیرای همدانی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی در ریاضی دستی داشته و ’قطع نظر از فضیلت، بسیار خوش صحبت و شوخ طبیعت بوده،... دیوانش هزار و یک بیت است، وفاتش در سنۀ 1030 اتفاق افتاد’. وی بر عروض محمد مؤمن حسینی حاشیه ای بنام ’لعل قطبی’ نوشته، او راست:
به شعر شهرۀ آفاق گشته ام این است
یکی ز جمله غلطهای در جهان مشهور.
#
نگاه گرم تو روی سخن بمن دارد
که چشم پرسخنت با دلم سخن دارد.
#
بهر راحت نزدم بخیه به زخم تن خویش
دوختم سینه که بار دگرش چاک کنم.
رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 166 و آتشکدۀ آذرص 273 و نگارستان سخن ص 122 و فهرست کتاب خانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 443 و ریحانه الادب ج 4 ص 200 و روز روشن ص 698 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نصیر
تصویر نصیر
(پسرانه)
یاری دهنده، یاور، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصیرالدین
تصویر نصیرالدین
(پسرانه)
یاری دهنده دین، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصارا
تصویر نصارا
نصرانی، پیرو دین مسیح، مسیحی، عیسوی مذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصیر
تصویر نصیر
یار و مددکار
فرهنگ فارسی عمید
(نَ رُدْ دی)
خواجه نصیرالدین خوافی، نصرالله خوافی، سالها در مملکت ماوراءالنهر به وزارت میرزا الغبیگ قیام و اقدام می نمود. وی به سال 845 هجری قمری درگذشت. (از تاریخ الخلفاء ص 361)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ صَ مُ)
ابن مفلح بن حسن بحرینی ملقب به نصیرالدین فقیه. متوفی در محرم 933 هجری قمری / 1526 میلادی در سن هشتاد سالگی درگذشت و در سلم آباد خوزستان دفن شد. او راست: مناسک صغیر و مناسک کبیر و رساله در جواز حکومت شرعی و غایهالمرام فی شرح شرایع الاسلام و جز آنها. (ذریعه) (اعیان الشیعه ج 27 ص 284) (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین) (هدیه العارفین ج 1 ص 317)
لغت نامه دهخدا
(نَ رُدْ دی نِ)
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن فخرالدین محمد بن حسن، مکنی به ابوجعفر و ملقب به استادالبشر و عقل حادی عشر و خواجه، مشهور ومعروف به خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه نصیر طوسی، از اعاظم رجال قرن هفتم و از اجلۀ علمای جامع ایران است. وی به سال 597 هجری قمری در جهرود قم، یا در طوس ولادت یافت و علوم نقلی را از پدرش و معقول را از دائی خویش و سپس از فریدالدین داماد نیشابوری و علوم ریاضی را از کمال الدین محمد حاسب فرا گرفت و مدتی هم در محضر دانشمندانی چون قطب الدین مصری و کمال الدین یونس موصلی و ابوالسعادات اصفهانی تلمذ کرد و در معارف زمان خویش بویژه حکمت و ریاضی استاد مسلم شد و به لقب استادالبشر ملقب گشت، و به دربار ناصرالدین عبدالرحیم مکنی به ابوالفتح حکمران قهستان که از سران اسماعیلیه و محتشمی دانش پرور بود راه یافت و کتاب معروف اخلاق ناصری را به نام او پرداخت. چندی بعد ناصرالدین او را به قلعۀ الموت نزد علاءالدین محمد هفتمین خلیفۀ حسن صباح برد، و سپس ملازم رکن الدین خورشاه آخرین فرمانروای اسماعیلی شد و چون هلاکو عزم تسخیر قلاع اسماعیلیه کرد رکن الدین خورشاه به صوابدید خواجه تسلیم شد و خواجه نصیر از آن پس به دربار هلاکو راه یافت و از مقربان و معتمدان وی گشت و تا روزی که هلاکو وفات یافت خواجه به عزت واحترام و قدرت از ملازمان و به تعبیری وزیر او بود، و هم در عهد و به اشارت هلاکو در سال 657 به بنای رصد خانه مراغه مشغول شد و به فرمان هلاکو ’جمیع اوقاف ممالک ایلخانی تحت اختیار او قرار داده شد و خواجه دوبار، یکی در سال 662، دیگری اندکی قبل از فوت خود به بغداد رفت تا امور اوقاف را تحت نظر بگیرد و پس ازوضع مخارج و مستمریات مازاد آن را برای انجام عمل رصد ضبط کند. در ضمن این سفرها آنچه کتاب و آلات رصدی برای کار خود لازم می دانست از اطراف جمع نمود و... خواجه خلاصۀ اعمال و رصدهای خود و یاران خویش را در کتاب زیج ایلخانی مدون نمود’. پس از هلاکو، اباقاخان نیز خواجه را گرامی داشت.
خواجه نصیرالدین گذشته از مقامات علمی که داشته و تصانیف گرانبهائی که در علوم مختلف پرداخته است، وجودش منشاء خدمت بسیار مهمی به معارف بشری بوده است بدین شرح که: به مناسبت نفوذش در دربار هلاکوخان مقدار معتنابهی از کتب نفیس عهد خویش را که در معرض دستبرد تاتار ودر شرف تلف شدن بود فراهم آورد و در کتابخانه ای نگهداری کرد. تعداد کتبی را که در این کتابخانه به سعی و همت خواجه فراهم آمده بود تا چهارصد هزار مجلد نوشته اند. همچنین نفوذ و منزلت وی باعث نجات جان بسیاری از فضلا و علمای عهد، از تیغ خونریز تاتار شد. وفات خواجه به سال 672 هجری قمری در بغداد اتفاق افتاد. وی گدشته از تدریس و تصنیف و تحقیق، گاهی نیز تفنن را به شاعری می پرداخت، ابیاتی به نام او درتذکره ها ثبت است. از آن جمله است این رباعی:
آن قوم که راه بین فتادند و شدند
کس را به یقین خبر ندادند و شدند
آن عقده که هیچ کس ندانست گشاد
هر یک بندی بر آن نهادند و شدند.
از تألیفات اوست: 1- تحریر اقلیدس. 2- الرسالهالشافیه عن الشک فی الخطوط المتوازیه. 3- تحریر مجسطی. 4- کشف القناع عن اسرار شکل القطاع. 5- تحریر کتاب مانالاوس فی الاشکال الکرویه. 6- تحریر اکثر ثاوذوسیوس. 7- تحریرکتاب مأخوذات ارشمیدس. 8- تحریر کتاب المناظر اقلیدس. 9- تحریر کتاب المساکن ثاوذوسیوس. 10- تحریر کتاب الکره المترکه اطولوقس. 11- تحریر کتاب فی الایام و اللیالی ثاوذوسیوس. 12- تحریر کتاب ظاهرات الفلک اقلیدس. 13- تحریر کتاب فی الطلوع و الغروب اطولوقس. 14- تحریر کتاب ابسقلاوس فی المطالع. 15- تحریر کتاب المفروضات ارشمیدس. 16- کتاب ارسطرخس فی جرمی النیرین و بعدیهما. 17- تحریر کتاب معرفه مساحهالاشکال البسیطه و الکرویه. 18- تحریر کره و اسطوانۀ ارشمیدس. 19- تحریر کتاب المعطیات. 20- ترجمه ثمرهالفلک. 21- کتاب انعکاسات الشعاعات. 22- تذکرۀ نصیریه در هیئت. 23-ترجمه صور الکواکب. 24- رساله در شعاع. 25- رسالۀ معینیه در هیئت و ذیل آن. 26- زیج ایلخانی. 27- بیست باب در معرفت اسطرلاب. 28- زبدهالهیئه در هیئت و استکشاف احوال افلاک و اجرام. 29- سی فصل در هیئت و معرفت تقویم. 30- رساله در حساب و جبر و مقابله. 31- زبدهالادراک فی هیئت الافلاک. 32- مدخل فی علم النجوم. 33- کتاب صد باب در معرفت اسطرلاب. 34- استخراج قبله تبریز. 35- اخلاق ناصری. 36- اوصاف الاشراف. 37- تنسوق نامۀ ایلخانی در معدن شناسی. 38- جواهرالفرائض در فقه. 39- آداب المتعلمین در تربیت. 40- معیارالاشعار در عروض. 41- اساس الاقتباس. 42- تجریدالمنطق. 43- تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار. 44- رسالۀ معقولات یا قاطیغوریاس. 45- حل مشکلات اشارات، در فلسفه. 46- رسالۀاثبات جوهر مفارق یا رسالۀ نفس الامر یا اثبات العقل. 47- رساله فی العلم و والعالم و المعلوم. 48- رسالۀبقاءالنفس بعد فناء الجسد. 49- رساله در کیفیت صدورموجودات. 50- رساله در نفی و اثبات. 51- رسالهالعلل و المعلولات. 52- تجریدالعقاید در کلام. 53- فصول نصیریه. 54- تلخیص المحصل. 55- مصارع المصارع. 56- رساله در جبر و اختیار. 57- رسالۀ اثبات واجب. 58- رساله در امامت، و چندین تحریر و رساله و کتاب دیگر. (ازسرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، محمد مدرس چ دانشگاه تهران). و منتخب اخلاق ناصری چ وزارت فرهنگ، مقدمۀ جلال همائی و تاریخ مغول عباس اقبال ص 501 به بعد و تاریخ ادبیات در ایران، دکتر صفا ج 3 و نیز رجوع به مجالس العشاق ص 323 و هفت اقلیم، اقلیم چهارم و طرایق الحقایق ج 2 ص 291 و حبیب السیر ج 3 ص 105 و نگارستان سخن ص 123 و مجمعالفصحا ج 1 ص 633 و ریاض العارفین ص 234 و مجلۀ یادگار. سال سیم شمارۀ 6 و 8 و مجلۀ ارمغان سال 19 و تحریرات خواجه نصیرالدین طوسی، دکترصفا، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران سال سوم شمارۀ 4و خواجه نصیرالدین طوسی و رصد خانه مراغه و آثارالشیعه الامامیه ج 4 ص 55 و احوال و آثار استاد بشر و عقل حادی عشر محمد بن محمد بن الحسن الطوسی تألیف مدرس رضوی و دیباچۀ اخلاق محتشمی از دانش پژوه و از سعدی تا جامی ترجمه علی اصغر حکمت و اساس الاقتباس، مقدمه بقلم مدرس رضوی و سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، به قلم محمد مدرس زنجانی و نیز رجوع شود به مآخذی که دکتر سادات ناصری در حاشیۀ ص 1319 تا 1326 (آتشکدۀ آذر) معرفی کرده است. و نیز رجوع شود به فهرست کتابهائی که انجمن آثار ملی به مناسبت هفتصدمین سال ولادت خواجه نشر داده است
لغت نامه دهخدا
(نَ رُدْ دی)
عبدالجلیل بن ابوالحسین بن ابوالفضل قزوینی رازی ملقب به نصیرالدین ومکنی به ابوالرشید از علمای شیعه و از مؤلفین قرن ششم هجری قمری است، وی به سال 504 هجری قمری ولادت یافته و بعد از سال 585 درگذشته است از تصنیفات اوست: کتاب البراهین فی امامه امیرالمؤمنین، کتاب السوءالات و الجوابات، مفتاح التذکیر، کتاب تنزیه عایشه. اما مهمترین تصنیف وی کتاب ’بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض’ است که به عنوان کتاب النقض شهرت یافته و آن ردی است بر کتاب ’بعض فضائح الروافض’ که یکی از متعصبان اهل سنت در طعن بر مذهب تشیع تألیف کرده است، نصیرالدین در کتاب النقص با انشای روان پارسی به شیوه ای مستدل با استناد به اخبار و احادیث دلیل مصنف ’بعض فضائح الروافض’ را رد، و حقانیت مذهب تشیع را اثبات کرده است. تاریخ تألیف این کتاب را در حدود 560 هجری قمری حدس زده اند. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 985 به بعد). و نیز رجوع به مقدمه و تعلیقات آقای محدث بر کتاب النقض چ تهران 1331-1335 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رُدْ دی)
علی بن محمد بن علی کاشی حلی، ملقب به نصیرالدین، فقیه و متکلم امامی قرن هشتم است، در کاشان متولد شد و در حله نشو و نما یافت. وفاتش به سال 755 ’یا موافق آنچه از شهید اول نقل شده (هفتصد و) هفتاد و پنجم در نجف واقع شد’. وی در بغداد و حله به تدریس مشغول بوده است و شهید اول از او به تجلیل و احترام نام می برد، او راست: 1- حاشیۀ شرح اشارات خواجه نصیر طوسی. 2- حاشیۀ شرح شمسیۀ عمر کاتبی قزوینی. 3- حاشیۀ شرح طوالع قاضی بیضاوی. 4- حاشیۀ شرح قدیم تجرید. (از ریحانه الادب ج 4 ص 202). و نیز رجوع به هدیه الاحباب ص 255 و مجالس المؤمنین ص 166 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
از شعرای قرن یازدهم است، مدتی در شیراز سپس درتبریز بوده سرانجام به اصفهان رفته است. او راست:
دل در طلب وعده خلافی دارم
در هر قدم از کعبه طوافی دارم
از دیدن روی او ندارم سیری
چون آینه اشتهای صافی دارم.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 405) (صبح گلشن ص 521) (نگارستان سخن ص 122)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان دهلو بخش میناب شهرستان بندرعباس، در 10 هزارگزی مغرب میناب بر سر راه میناب به بندرعباس، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 800 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 411)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
یکی از فدائیان حضرت شاه مردان بوده. (از آنندراج). نام شخصی که معتقد به خدائی و الوهیت حضرت امیرالمؤمنین و یعسوب الدین علی بن ابی طالب علیه السلام شده بودو گروه نصیری منسوب به وی می باشد. (ناظم الاطباء).
ز غمزۀ لب آن ف تنه عجم دیدم
ز شهسوار عرب آنچه بر نصیر گذشت.
آصفی (از آنندراج).
رجوع به نصیریه شود
محمد نصیر (میر...) نصرآبادی، از پارسی گویان ایرانی مقیم هند است، مؤلف مقالات الشعراء این بیت را از او آورده است:
زند موج طپیدن هر رگ جانم زجوش خون
خیال نشتری مژگان فصادی به دل دارم.
رجوع به مقالات الشعراء ص 815 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
تیره ای از طایفۀ ململی هفت لنگ. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. در 19 هزارگزی شمال غربی قاین در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 123 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و زعفران، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
به لغت ژند و پاژند آتش را گویند و به عربی نار خوانند، (برهان قاطع)، هزوارش است، رجوع به حاشیۀ برهان قاطع چ معین و فرهنگ هزوارشها شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رُدْ دی)
ارتق ارسلان المنصور، ششمین از امرای ارتقیۀ ماردین است، در حوالی سنۀ 597 به حکومت رسیده و تا 637 امارت کرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نوعی از خربزۀ خوب. (آنندراج). نوعی از خربزۀ اعلا. (ناظم الاطباء) :
انواع شکر ز بی نظیری
باشند نصیری نصیری.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز واقع در 118 هزارگزی جنوب باختری سروستان و 1 هزارگزی شوسۀ شیراز به خفر. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 97 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، چغندر، میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغبانی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
به معنی شرح باشد که آشکار کردن و ظاهر نمودن است، یعنی لفظ اندک را به معانی بسیار بیان کنند. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(نُ صَیْ / نُ صَیْی)
منسوب به نصیر که یکی از فدائیان حضرت علی کرم اﷲ وجهه بود که آن حضرت را خدا می گفت و آن حضرت او را به قتل می رسانیدند باز او زنده می شد، قصۀ حیات و ممات او مشهور است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). اهل حق. علی اللهی. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به نصیریه و نصیر شود
لغت نامه دهخدا
(نُ صَ)
به معنی، فدوی، جان نثار و راسخ الاعتقاد مستعمل است. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
میرزا نصیری، لطفعلی بن محمدکاظم تبریزی ملقب به صدرالافاضل و مشهور به ادیب و متخلص به فانی و بعداً به دانش، از علمای معقول و منقول و از شاعران متأخر است. به سال 1268 هجری قمری در شیرازتولد یافت سپس به تهران آمد و در سال 1350 درگذشت ودر ابن بابویه شهر ری مدفون گشت. از تألیفات اوست: 1- اخگر، در شرح معمیات. 2- اساطیر. 3- الاعلام فی ترجمه بعض الاعلام. 4- اغلاط بهجهاللغات. 5- اکسیر اللغه. 6- الباحث، در لغت ترکی. 7- خطبۀ لؤلؤئیه. 8- خمسهالمجد و جمسهالنجد. 9- داموس، در شرح اغلاط قاموس. 10- دبستان، در مصطلحات علمیۀ لغت فرس. 11- دستورالبلاغه. 12- دمعه، در محاضرات. 13- راموزالرموز، در خط. 14- رسالهالاصوات، در موسیقی. 15- رساله در کیفیت و آداب خط عبری. 16- رساله در خط رقاع. 17- رسالۀ سینیه. 18- رساله شینیه. 19- سخنستان، در لغت فارسی. 20-شرح قانونچه. 21- قصیدۀ انصافیه. 22- الکشف عما علی الکشف. 23- کشف الغمام عن شمس الاسلام. 24- کفاهالشتات و الفتات. 25- کلم و حکم، و غیره. از اشعار اوست:
به دزدی ز لعلت اگر بوسه ای
ربودم بدینسان چرائی بهم
بهل گر مرا می نداری بحل
که آهسته آن را به جایش نهم.
(از ریحانه الادب ج 6 ص 192)
میرزا نصیری، محمدرضا بن عبدالحسین طوسی اصفهانی، از علمای امامیۀ قرن یازدهم و مؤلف کتاب تفسیرالائمه است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 206). و نیز رجوع به اعیان الشیعه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نصاری ̍. رجوع به نصاری ̍ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نصرا
تصویر نصرا
جمع نصیر یاری کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمیرا
تصویر نمیرا
لفظ اندک و معنی بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصیره
تصویر نصیره
مونث نصیر یاریگر، بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصیری
تصویر نصیری
منسوب به نصیر، نوعی خربزه در اصفهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصارا
تصویر نصارا
رسم الخط فارسی برای (نصاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصیر
تصویر نصیر
یاری کننده، مددکار، ناصر، یاریگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصیر
تصویر نصیر
((نَ))
یاری گر، مددکننده، جمع انصار
فرهنگ فارسی معین
مددکار، یار، یاریگر، یاور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ترسا، عیسوی، مسیحی، نصرانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی تنقلات که با برنج بو داده و شهد تهیه شود
فرهنگ گویش مازندرانی