- نصیح
- ناصح، نصیحت کننده، پنددهنده
معنی نصیح - جستجوی لغت در جدول جو
- نصیح
- پند دهنده، ناصح، نیکخواه
- نصیح ((نَ))
- نصیحت کننده، پند دهنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پند، اندرز، سفارش
نصیحت در فارسی: پند
خیرخواهی، موعظت، پند بی آمیغ
پند، اندرز
بهره، حظ، بخت و اقبال
درست، صحیح، پیروز، شکیبا
نصیحت ها، پندها، اندرزها، جمع واژۀ نصیحت
ویژگی کسی که خوب سخن بگوید و کلامش بدون ابهام باشد، همراه با شیدایی
ناصح، نصیحت کننده، پند دهنده، دوست بی ریا و صادق
زبان آور، خوش سخن، دارای فصاحت
دور
زن نوحه کننده وزاری کننده برشوی، جمع نوح
راست و درست، مرد پیروز، رفتار سخت، اندیشه درست، شکیبا صواب درست: ملوک راازمعرفت شروط ریاست وشناختن لوازم سیاست وفیض فضل وبسط عدل وفکرت صحیح ورای نجیح چاره ای نبود
دوزنده رشته نخ
خوشبویه بویان، تالاب، خوی (عرق)
نیمه، دو رنگ، پیشیار (پیشخدمت)
روشن، بی آمیغ، خالص، صافی
یاری کننده، مددکار، ناصر، یاریگر
حظ و بهره، قسمت، سهم
نصیحت کننده، پند دهنده
پند، اندرزها، نصائح
یار و مددکار